معنی مهار
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
قسمتی که در هواپیما بال ها را به هم وصل می کند، چین جلدی موجود در سطح تحتانی آلت مرد در خط وسط و در مجاورت شیار حشفه ای قلفه ای که در حقیقت دیواره ای است که شیار حشفه ای قلفه ای را به دو قسمت چپ و راست تقسیم می کند، نام هر [خوانش: (~.) (اِ.) ماهار. ]
(مَ) [ع.] (اِ.) افسار، چوبی که در بینی شتر کنند و ریسمان بر آن بندند.
فرهنگ عمید
چوب کوچکی که در پرۀ بینی شتر جا میدهند و ریسمان به آن میبندند،
زمام، افسار،
حل جدول
زمام شتر
مترادف و متضاد زبان فارسی
افسار، پالاهنگ، پلاهنگ، خطام، بقه، دهنه، زمام، عنان، لجام، لگام، مقود، کنترل، خطام
فارسی به انگلیسی
Anchor, Bit, Bridle, Collar, Control, Curb, Guideline, Hold, Stay, Lid, Management, Regulation, Reins, Restraint, Shunt, Sling, Strut, Subjugation, Takeover, Tether
فارسی به عربی
اقامه
فرهنگ فارسی هوشیار
زمام، افسار، آنچه بدان کسی یا چیزی را به سویی برند و راهنما شوند
فرهنگ فارسی آزاد
مِهار، به مُهر مراجعه شود،
فارسی به ایتالیایی
redini
فارسی به آلمانی
Bleiben [verb], Halfter (m [noun], Schlinge (f) [noun]
معادل ابجد
246