معنی منهدم

منهدم
معادل ابجد

منهدم در معادل ابجد

منهدم
  • 139
حل جدول

منهدم در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

منهدم در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • خراب، مخروب، ویران، محو، نابود، نیست،

    (متضاد) معمور
فرهنگ معین

منهدم در فرهنگ معین

  • (مُ هَ دِ) [ع.] (اِفا.) از هم ریخته، ویران، خراب.
لغت نامه دهخدا

منهدم در لغت نامه دهخدا

  • منهدم. [م ُ هََ دِ] (ع ص) ویران شونده و عمارت افتاده و ازهم ریخته. (غیاث) (آنندراج). ازهم ریخته و ویران شده و خراب گشته. (از ناظم الاطباء). ویران. فروافتاده. بیفتاده. خراب. ویران شده. (یادداشت مرحوم دهخدا): مگر ندانید که رکن دولت منهدم و حد مملکت منثلم گردید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ص 443). رجوع به انهدام شود.
    - منهدم شدن، فرودآمدن. فروافتادن. (یادداشت مرحوم دهخدا). ویران شدن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

منهدم در فرهنگ عمید

  • ویران، خراب، ازهم‌ریخته، ویران‌شده،
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

منهدم در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

منهدم در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

منهدم در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

منهدم در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

منهدم در فرهنگ فارسی آزاد

  • مُنهَدِم، (اسم فاعل از اِنهِدام) فرو ریخته، خراب، ویران،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه