معنی منسجم

منسجم
معادل ابجد

منسجم در معادل ابجد

منسجم
  • 193
حل جدول

منسجم در حل جدول

  • با نظم و هماهنگ
  • با نظم، هماهنگ
مترادف و متضاد زبان فارسی

منسجم در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • انسجام‌یافته، باانسجام، ساختاریافته، پیوسته، سیستماتیک، مدون، نظام‌مند، یک‌پارچه،
    (متضاد) غیرمنسجم. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

منسجم در فرهنگ معین

  • (مُ سَ جِ) [ع.] (ص.) همآهنگ، سازگار، بانظم.
لغت نامه دهخدا

منسجم در لغت نامه دهخدا

  • منسجم. [م ُ س َ ج ِ] (ع ص) آب و اشک روان شونده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به انسجام شود. || منتظم (در کلام). (یادداشت مرحوم دهخدا). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

منسجم در فرهنگ عمید

  • بانظم و درست، خالی از تعقید و تکلف،
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

منسجم در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

منسجم در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

منسجم در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

منسجم در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ روان شونده، روان سخن روان (اسم) آب ریخته شونده، کم با نظم.
فرهنگ فارسی آزاد

منسجم در فرهنگ فارسی آزاد

  • مُنسَجِم، (اسم فاعل از اِنسِجام) کلام یا بیان منظم و روان، ریزنده، جاری (آب، اشک و غیره)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

منسجم در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید