معنی منداب
لغت نامه دهخدا
منداب. [م َ] (اِ) گیاهی است که از دانه ٔ آن روغن گیرند و شتران مبتلا به جرب را بدان چرب کنند. کک کوج. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی است از تیره ٔ چلیپائیانی که ریشه ٔ ضخیم آنها خوراکی است و این گیاه دانه ٔ روغنی دارد. (از گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 242).
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) گیاهی است از تیره صلبیان که در حقیقت یکی از اقسام شلغم محسوب میشود ولی بر خلاف شلغم ریشه اش حجیم نمیگردد و بمصرف تغذیه نمیرسد اما دانه هایش مقادیر زیاد اندوخته چربی در خود ذخیره میکنند و بمنظور استفاده از روغن دانه هایش آنرا میکارند. دانه های منداب در حدود 35 درصد وزن خود روغن دارند. گلهای منداب دارای چهار برگ میباشند و بصورت دسته هایی در انتهای ساقه قرار میگیرند ساقه و برگهای تازه یا خشک آن از علوفه های خوب دامهاست. دانه های آن سیاه رنگند و عموما در پاییز و گاه در بهار کشت میشوند کلزا قولزه شلجم الزیت شلجم اروقه کثا.
اروقه
(تک: رواق) پیشخانه ها از گیاهان منداب (اسم) منداب
فرهنگ عمید
گیاهی یکساله با گلهای زرد و دانههای سیاهرنگ که از آن روغن میگیرند،
حل جدول
گیاهی از خانواده شب بو با گل های درشت
گیاهی از خانواده شببو با گلهای درشت
گیاهی از خانواده شب بو با گل های درشت
منداب
گیاهی از خانواده شببو با گلهای درشت
منداب
فارسی به عربی
لفه
فارسی به آلمانی
Weisse rübe (f)
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
منداب
فنلاندی به فارسی
شلغم , منداب.
اسپانیایی به فارسی
شلغم، منداب.
معادل ابجد
97