معنی مناره

مناره
معادل ابجد

مناره در معادل ابجد

مناره
  • 296
حل جدول

مناره در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مناره در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

مناره در فرهنگ معین

  • ستون بلندی در مساجد برای روشن کردن چراغ، جای اذان گفتن، جمع مناور، منائر. [خوانش: (مَ رِ) [ع. مناره] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

مناره در لغت نامه دهخدا

  • مناره. [م َ رَ / رِ] (از ع، اِ) منارو جوتره. و فنار. (ناظم الاطباء). نشان که در راه ازسنگ و خشت برپا کنند و در اصل لغت به معنی چراغ پایه باشد ظاهراً وجه تسمیه آن باشد که سابق برای راه یافتن مسافران چراغی بر مناره می افروختند، زیرا که در بلاد عرب به شبها می روند. (غیاث). جوتره. چوتره. گلدسته. مئذنه. فار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مناره: اندر وی (اسکندریه به مصر)، یکی مناره است که گویند دویست ارش است و اندر میان آب نهاده بر سر سنگی و هرگه که باد آید آن مناره بجنبد چنانکه بتوان دید. توضیح بیشتر ...
  • مناره. [م َ رَ] (اِخ) در بیت زیر از خاقانی ظاهراً همان منارهالقرون است که یاقوت در معجم البلدان شرحی درباره ٔ آن دارد:
    رانده از رحبه دواسبه تا مناره یکسره
    از سم گوران سر شیران هراسان دیده اند.
    خاقانی (در شرح منازل و مناسک راه کعبه، دیوان چ سجادی ص 90).
    رجوع به منارهالقرون شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مناره در فرهنگ عمید

  • جای نور، جای روشنایی،
    سازه‌ای بلند و ستون‌مانند بر بالای مساجد و معابد که از آنجا اذان می‌گویند، گلدسته،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مناره در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

مناره در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

مناره در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

مناره در فرهنگ فارسی هوشیار

  • مناره در فارسی مونث منار و نره به گواژ خاقانی گفته است: که در میانه ی مقصوره ی عیال تو باد مناره ای که میانپای دوستان من است (اسم) نره شرم مرد آلت رجولیت: } که در میانه مقصوره عیال تو باد مناره ای که میان پای دوستان من است. ‎{ (خاقانی. عبد. 714). توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

مناره در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید