معنی ممهور
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی هوشیار
ساخته ی فارسی گویان از مهر پارسی به شیوه ی تازی مهر دار یکی از بزرگان ادب نوشته اند: از اغلاط مشهور است و استعمال آن گویا ابدا عیبی نداشته باشد (اسم صفت) مهر شده توضیح ممهور اسم مفعول از } مهر { فارسی از اغلاط مشهور است ولی بواسطه شهرت دوران در زبان خاص و عام استعمال آن گویا ابدا عیبی نداشته باشد (قزوینی. بیست مقاله ج 1 ص 3- 72)
سربمهر
ممهور، سربسته
ممهوره
ساخته ی فارسی گویان که پس از ساختن ممهور نرینه مادینه ی آن را نیز آفریده اند مهر دار (اسم صفت) مونث ممهور: } پاکتهای ممهوره. {
فرهنگ عمید
مُهرشده،
حل جدول
فرهنگ معین
(مَ) [ع.] (اِمف.) مهر شده.
فرهنگ فارسی آزاد
مَمهوُر، در عرف فارسی به معنای مُهر شده و مُهر زده شده مصطلح است (در محیط مذکور است که مُهر به معنای خاتَم، فارسی است که بعضی از آن فعل هم ساخته اند و مَهَرَ الکِتابَ به معنای خَتَمَهُ بِالمُهر می گویند...) از این بیان بُستانی مأخذ معنای فارسی مَمهُور معلوم میشود،
معادل ابجد
291