معنی معکوس

فارسی به انگلیسی

معکوس‌

Backward, Converse, Inverse, Reverse, Un-

فارسی به عربی

معکوس

عداد، عکس، مضاد، معکوس

عربی به فارسی

معکوس

وارونه , معکوس , برعکس , مقابل , برگشته

لغت نامه دهخدا

معکوس

معکوس. [م َ](ع ص) نگونسار.(غیاث)(آنندراج). نگونسار و باژگونه و سرنگون و مقلوب.(ناظم الاطباء). واژگون. واژگونه. وارون. وارونه. باژگون. باشگونه.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برعکس.
- ترتیب معکوس، ترتیب نزولی اعداد و این خلاف ترتیب مستوی یا ترتیب صعودی اعداد است بدین سان: 1، 2، 3، 4...
- ترقی معکوس، تنزل.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ترقی معکوس کردن، تنزل کردن. و اترقیدن: جان پدر ترقی معکوس کرده ای.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- قیاس معکوس، رجوع به قیاس معکوس و قیاس دور شود.
- معکوس کردن، باژگونه کردن.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برعکس کردن.
|| زیر و زبر. || فقیر و مفلس.(ناظم الاطباء). || کلام معکوس، سخن قلب شده و غیرمستقیم در ترتیب و معنی.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). ج، معاکیس.(ناظم الاطباء).


نعل معکوس

نعل معکوس. [ن َ ل ِ م َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نعل واژگون. نعل وارونه. رجوع به نعل وارونه شود:
این نسوزد و آن بسوزد ای عجب
نعل معکوس است در راه طلب.
مولوی.
بدگمانی نعل معکوس وی است
گرچه هر جزویش جاسوس وی است.
مولوی.


لعب معکوس

لعب معکوس. [ل َ ب ِ م َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) در حاشیه ٔ مثنوی چ علاءالدوله بمعنی بازیچه ٔ وارونه آورده. و شاید از اصطلاحات شطرنج باشد و شاید که مراد همان معنی لغوی دو کلمه باشد به صورت اضافه:
لعب معکوس است و فرزین بند سخت
حیله کم کن کار اقبال است و بخت.
مولوی.


قیاس معکوس

قیاس معکوس. [س ِ م َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) (اصطلاح منطق) هرگاه مقابل نتیجه را با یک مقدمه تألیف کنند تا مقابل دیگر مقدمه نتیجه دهد آن قیاس را معکوس خوانند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به قیاس دور شود.

فرهنگ معین

معکوس

(مَ) [ع.] (اِمف.) نگون سار، سرنگون، برعکس، وارونه.

مترادف و متضاد زبان فارسی

معکوس

باژگونه، سرنگون، نگونسار، وارون، واژگون

فرهنگ فارسی آزاد

معکوس

مَعکُوس، برگردانیده شده، واژگون، برعکس، وارونه،

فرهنگ عمید

معکوس

سرنگون، وارون، وارونه، نگونسار، باژگونه،

حل جدول

معکوس

سرنگون، وارون

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

معکوس

وارون، وارونه، واژگون

کلمات بیگانه به فارسی

معکوس

وارونه

فرهنگ فارسی هوشیار

معکوس

نگونسار و باژگونه و سرنگون و مقلوب

فارسی به آلمانی

معکوس

Gegenteil (m), Rückseite (f), Umkehren

معادل ابجد

معکوس

196

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری