معنی معمار

معمار
معادل ابجد

معمار در معادل ابجد

معمار
  • 351
حل جدول

معمار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

معمار در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • استاد، بنا، سازنده، طراح، مهراز، مهندس
فرهنگ معین

معمار در فرهنگ معین

  • طراح و سازنده بنا، عمارت کننده، تعمیرکننده، رتبه ای در فراماسونری. [خوانش: (مِ) [ع. ] (ص. اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

معمار در لغت نامه دهخدا

  • معمار. [م ِ](ع ص، اِ) بسیار عمارت کننده و این صیغه ٔ مبالغه است چنانکه مِنعام به معنی مرد بسیاربخشش. (غیاث)(آنندراج). مردی بسیار عمارت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه عمارت کند و موجب رونق و تعالی گردد:
    زهی معمار انصاف تو کرده
    در و دیوار دین و داد معمور.
    انوری.
    ای در زمین ملت معمار کشور دین
    بادی چو بیت معمور اندر فلک معمر.
    خاقانی.
    پیشت صف بهرامیان بسته غلامی را میان
    در خانه ٔ اسلامیان عدل تو معمار آمده. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

معمار در فرهنگ عمید

  • کارشناس و استاد در کارهای ساختمانی، سازندۀ عمارت، عمارت‌کننده،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

معمار در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

معمار در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

معمار در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

معمار در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

معمار در فرهنگ فارسی هوشیار

  • بسیار عمارت کننده، آنکه عمارت کند و موجب رونق و تعالی گردد
فرهنگ فارسی آزاد

معمار در فرهنگ فارسی آزاد

  • مِعمار، در اصطلاح فارسی: سازنده عمارت، بَنّای مُجَرَّب که خود طرح بَنا ریزد و به کمک عمله بسازد،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید