معنی معرفت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
شناسایی، علم، دانش. [خوانش: (مَ رِ فَ) [ع. معرفه] (مص م.)]
فرهنگ عمید
شناختن چیزی،
شناسایی،
علم و دانش،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
شناخت
مترادف و متضاد زبان فارسی
آگاهی، اطلاع، بینش، حکمت، دانش، شناخت، شناسایی، عرفان، عقل، علم، فرهنگ، فضیلت، کمال، وقوف، شناختن، وقوف یافتن
فارسی به انگلیسی
Civility, Cognition, Cognizance, Cultivation, Decencies, Education, Finish, Knowledge, Nicety, Politeness
فارسی به عربی
تراث تقلیدی، حکمه
فرهنگ فارسی هوشیار
شناختگی و شناسایی، آشنایی
فرهنگ فارسی آزاد
مَعرِفَت، غیر از معانی مصدری، شناسائی و ادراک حقیقت هر چیز (جمع: مَعارِف)، ایضاً علم، دانائی،
فارسی به آلمانی
Weisheit [noun]
واژه پیشنهادی
شناخت
معادل ابجد
790