معنی معذوریت

لغت نامه دهخدا

معذوریت

معذوریت. [م َ ری ی َ](ع مص جعلی، اِمص) معذور بودن. حالت کسی که عذر او پذیرفته است.


معذوری

معذوری. [م َ](حامص) معذور بودن. معذوریت:
گر مثالم دهد به معذوری
تا به خانه شوم به دستوری.
نظامی.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

معذوریت

آمپاس


حالت مجبور کردن- معذوریت

آمپاس


حالت مجبور بودن یا معذوریت

آمپاس


بن بست، حالت مجبور کردن، معذوریت

آمپاس


آمپاس

حالت مجبور کردن، معذوریت

بن بست، حالت مجبور کردن، معذوریت

مترادف و متضاد زبان فارسی

معذوریت

بخشودگی، پوزش، معافیت


پوزش

عذر، عذرخواهی، معذرت، معذوریت

گویش مازندرانی

کوس بزئن

فشار آوردن، زور زدن، کسی را در برابر معذوریت اخلاقی قرار...

معادل ابجد

معذوریت

1426

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری