معنی معاصی

معاصی
معادل ابجد

معاصی در معادل ابجد

معاصی
  • 211
حل جدول

معاصی در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

معاصی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • گناهان، بزه‌ها، ذنوب، جرم‌ها، معصیت‌ها،
    (متضاد) طاعات، عبادات. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

معاصی در فرهنگ معین

  • (مَ) [ع.] (اِ.) جِ معصیت، گناهان.
لغت نامه دهخدا

معاصی در لغت نامه دهخدا

  • معاصی. [م َ] (ع اِ) ج ِ معصیه. گناهها. (ناظم الاطباء). ج ِ معصیت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): زیرا که نادان جزبه عذاب عاجل از معاصی بازنیاید. (کلیله و دمنه). حضرت ملک الملوک معاصی آن طایفه را معفو گرداند و از عتب و عتاب معاف کند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 315). نماند از سایر معاصی منکری که نکرد. (گلستان).
    بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
    پهلوی کبایر حسناتی ننوشتیم.
    سعدی.
    محاسبت آن است که طاعات و معاصی را با خود حساب کند. توضیح بیشتر ...
  • معاصی. [م ُ] (ع ص) نافرمانی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نافرمان و گردنکش و گناهکار. (ناظم الاطباء). و رجوع به معاصاه شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

معاصی در فرهنگ عمید

فرهنگ فارسی هوشیار

معاصی در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

معاصی در فرهنگ فارسی آزاد

  • مَعاصِی، نافرمانیها، تَخَلُّفها، خطایا، گناهان (مفرد: مَعصِیَه)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید