معنی مظان
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: مظنه) گمان برده ها گمان رفته ها بد گمانی ها (اسم) جمع مظنه: در مظان استجابت دعا مرا فراموش نکنید. یا مظان تهمت (تهم) . کسی که درباره اوگمان تهمت رود.
مظان اتهام
گمان چفته (چفته اتهام) بد گمانی
لغت نامه دهخدا
مظان. [م َ ظان ن] (ع اِ) جای گمان بردن. اگرچه این لفظ جمع است مگر گاهی به معنی واحد هم می آید چنانکه لفظ مشام. (غیاث) (آنندراج). جای گمان بردن و جای احتمال. (ناظم الاطباء).
نامحتمل
نامحتمل. [م ُ ت َ م ِ] (ص مرکب) غیرمحتمل. که ممکن و محتمل نیست. که در مظان احتمال قرار ندارد.
مظنة
مظنه. [م َ ظِن ْ ن َ](ع اِ) موضع ظن یا جای گمان بردن.ج، مَظان.(آنندراج)(غیاث). جای گمان بردن چیزی راکه در آنجای است. ج، مظان.(منتهی الارب). جایی که گمان میرود چیزی در آنجا باشد.(ناظم الاطباء). مظنه الشی ٔ، جای معهود چیزی که گمان رود آن چیز در آنجاست.ج، مظان.(از اقرب الموارد)(از محیطالمحیط): مطمح نظرش جای خطرناک و مظنه ٔ هلاک.(گلستان).
حل جدول
مورد گمان
جای شک و گمان
جای شک و گمان، مورد گمان
مظان اتهام
مشکوک، کسی که نشانه یا نشانه هایی دارد که می توان به او تهمت زد
مورد گمان
مظان
جای شک و گمان
مظان
مترادف و متضاد زبان فارسی
مظنهها، جای شکو گمان
فرهنگ معین
(مَ نّ) [ع.] (اِ.) جِ مظنه.
فرهنگ عمید
مظنه
فرهنگ فارسی آزاد
مَظانّ، محل های مورد شک و ظن، موارد ظنّ و گمان (مفرد: مَظِنَّه)،
معادل ابجد
991