معنی مشمئز کننده

فرهنگ فارسی هوشیار

مشمئز کننده

بیزار کننده (صفت) متنفر کننده نفرت آور بیزار کننده.


مشمئز

بیزار، متنفر


مشمئز کردن

(مصدر) متنفر کردن بیزار ساختن

حل جدول

مشمئز کننده

چندش آور

لغت نامه دهخدا

مشمئز

مشمئز. [م ُ م َ ءِزز](ع ص) ترسان. || ناخوش دارنده و رمنده.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). رمیده. ناخوشدل.(زمخشری). کارِه. نافر.(یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

مشمئز

(مُ مَ ئِ) [ع.] (اِفا.) بیزار، رمیده.

فرهنگ عمید

مشمئز

رمیده، بیزار، متنفر،

مترادف و متضاد زبان فارسی

مشمئز

بیزار، بی‌میل، ضجور، متنفر،
(متضاد) راغب، مایل


مشمئز شدن

بیزارشدن، دل‌زده شده، متنفر گشتن،
(متضاد) راغب شدن، شایق شدن، مشتاق گشتن


مشمئز کردن

بیزار ساختن، متنفر کردن، دلزده کردن،
(متضاد) شایق کردن

فرهنگ فارسی آزاد

مشمئز

مُشمَئِز، بیزار، متنفر، کراهت دارنده،

فارسی به انگلیسی

مشمئز کننده‌

Abhorrent, Abominable, Horrid, Repellent, Repugnant, Repulsive


مشمئز شدن‌

Abominate, Rebel


مشمئز بودن‌

Hate

فارسی به ترکی

معادل ابجد

مشمئز کننده

516

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری