معادل ابجد
مشاور در معادل ابجد
مشاور
- 547
حل جدول
مشاور در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
مشاور در مترادف و متضاد زبان فارسی
- رایزن، مستشار، مشار، مشیر، پیشکار
فرهنگ معین
مشاور در فرهنگ معین
- (مُ وِ) [ع.] (اِفا.) مشورت کننده، طرف شور.
لغت نامه دهخدا
مشاور در لغت نامه دهخدا
- مشاور. [م َ وِ](ع اِ) ج ِ مَشاره، به معنی یک کرد زمین. (آنندراج)(از اقرب الموارد). ج ِ مشاره و مشور. (ناظم الاطباء). مشاویر. (منتهی الارب). مشائر. (اقرب الموارد). و رجوع به مشاره شود. توضیح بیشتر ...
-
مشاور. [م ُ وِ](ع ص) کنکاش کننده. (آنندراج)(ناظم الاطباء). مشیر و وزیر مشورت کرده شده و پنددهنده و پندگوینده. (از ناظم الاطباء). رأی زننده. مشورت کننده. رای زن. کسی که طرف شور و مشورت قرار گیرد.
- مشاور حقوقی، که در امور حقوقی راهنمائی کند و راه برخورداری از قوانین موضوعه را نشان دهد.
- مشاورمالی و اقتصادی، که در امور بانکی، بازرگانی و تولیدی و جز اینها راهنمائی و اظهار نظر کند.
- مهندس مشاور، مهندسی که در کارهای ساختمانی، کشاورزی، فنی و جز اینها، با او مشورت کنند و از تجربه و تخصص او بهره مند گردند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
مشاور در فرهنگ عمید
-
مشورتکننده، کنکاشکننده،
طرف شور، رایزن،
فرهنگ واژههای فارسی سره
مشاور در فرهنگ واژههای فارسی سره
- رایزن، هم سگال
کلمات بیگانه به فارسی
مشاور در کلمات بیگانه به فارسی
فارسی به انگلیسی
مشاور در فارسی به انگلیسی
- Consultant, Counsel, Counsellor, Counselor
فارسی به عربی
مشاور در فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
مشاور در فرهنگ فارسی هوشیار
- کنکاش کننده، مشیر و وزیر مشورت کرده شده و پند دهنده و پند گوینده، رای زن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد
مشاور در فرهنگ فارسی آزاد
- مُشاوِر، مشورت کننده،
- مُشاوِر، عنوان عظیم و پُر مسؤولیت خدمتی است که بیت العدل اعظم الهی مَعَ کثیری وظائِف مهمّه روحانی و خدمتی به قلیلی از خدّام برازنده امر الهی در هر قارّه برای دوره ای معین و قابل تکرار عطا می فرمایند. هر یک از مشاورین (که تعدادشان در موقع تحریر این سطور (143 بدیع) به 72 نفس محترم بالغ شده) عضو هیئت مشاورین قاره ای میباشند و دارای معاونین (هیئت معاونت) و مساعدین متعدّد هستند و "هیئتهای انتصابی مشاورین قاره ای" و در رأس آنها مجمع جلیل و عالی "دارالتبلیغ بین المللی" از ارکان مهمه نظم اداری محسوبند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
مشاور در فارسی به ایتالیایی
- consulente
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید