معنی مسیل

مسیل
معادل ابجد

مسیل در معادل ابجد

مسیل
  • 140
حل جدول

مسیل در حل جدول

  • آبراه، محل عبورسیل
  • محل عبور سیل
مترادف و متضاد زبان فارسی

مسیل در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آبراه، آبکند، سیل‌زار، سیل‌گیر، سیل‌ریز
فرهنگ معین

مسیل در فرهنگ معین

  • (مَ) [ع.] (اِ.) جای سیل گیر، محل عبور سیل، بستر سیل.
لغت نامه دهخدا

مسیل در لغت نامه دهخدا

  • مسیل. [م َ](ع اِ) آب رو. (منتهی الارب)(ناظم الاطباء)(آنندراج)(فرهنگ نظام). جای روان شدن آب. (غیاث). جای رفتن آب. (از فرهنگ نظام). راه گذر آب هر جا که باشد. (مهذب الاسماء)(دهار). گذرگاه آب. آب کند. راه گذر آب به نشیب. راه گذر هین. رهگذر آب. (زمخشری). محل جریان سیل. (از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). هر جای سیل گیر که سیلاب در آن بگذرد و عبور سیل از آن ممکن باشد. (ناظم الاطباء). معبر سیل. دره. دره ای که سیل در آن رود. راه گذر سیل. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مسیل در فرهنگ عمید

  • مجرای آب، محل عبور سیل، جای سیل‌گیر،
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مسیل در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

مسیل در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

مسیل در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

مسیل در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

مسیل در فرهنگ فارسی هوشیار

  • آبرو، جاری روان شدن آب
فرهنگ فارسی آزاد

مسیل در فرهنگ فارسی آزاد

  • مَسِیل، محل عبور و جریان سیل (جمع: مَسایِل، مُسُل، أَمسِلَه، مُسلان)، ایضاً: سَیَلان، و مصدر میمی سالَ (به مصدر سَیل مراجعه شود)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی

مسیل در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید