معنی مسدود شده

حل جدول

لغت نامه دهخدا

مسدود

مسدود. [م َ](ع ص) نعت مفعولی از سَدّ. رجوع به سد شود. || بازداشته شده.(از منتهی الارب). || استوار کرده و اصلاح نموده. || سدشده و بندشده و بسته شده.(ناظم الاطباء). گرفته. بسته. فراز.
- مسدود شدن، سد شدن و بند شدن و بسته شدن.(ناظم الاطباء). گرفتن. گرفته شدن.
- مسدود کردن، سد کردن و بند کردن و بستن.(ناظم الاطباء). گرفتن. برآوردن. استوار کردن راهی و رخنه ای و امثال آن را.
|| نزد اهل رمل، شکلی است که یک مرتبه ٔ اوزوج و باقی مراتبش فرد باشد، و آن مقابل مفتوح است که یک مرتبه ٔ او فرد و باقی آن زوج باشد. و هر کدام از آنها به اول و دوم و سوم و چهارم تقسیم می شوند و از ترکیب آنها نبیره ها بدست می آید. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.

فرهنگ فارسی آزاد

مسدود

مَسدُود، بسته شده، پُر و گرفته شده (سوراخ یاحفره یا شکاف)، محکم شده، بازداشته شده، استوار،

فرهنگ فارسی هوشیار

مسدود

سد شده و بند شده و بسته شده

فرهنگ معین

مسدود

بسته شده، باز داشته شده. [خوانش: (مَ) [ع.] (اِمف.)]

فارسی به انگلیسی

فارسی به ایتالیایی

مسدود

intasato

فارسی به آلمانی

مسدود

Geschloßen, Geschlossen, Verschlossen


مسدود کردن

Block (m), Blockieren, Blockieren, Klemme, Klemmen, Konfitüre (f), Marmelade (f)

فرهنگ عمید

مسدود

سدشده، بسته‌شده،
[قدیمی] استوارشده،
[قدیمی] بازداشته‌شده،

مترادف و متضاد زبان فارسی

مسدود

بست، بسته، بند، سد، گرفته، مقفل،
(متضاد) مفتوح، باز، گشوده

فارسی به عربی

مسدود

اغلق، مغلق


مسدود کننده

معوق

معادل ابجد

مسدود شده

423

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری