معنی مستعمره

فارسی به انگلیسی

مستعمره‌

Colony, Dominion, Possession

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

مستعمره

سکن، مستعمره


تشکیل مستعمره دادن

استعمر


مهاجر نشین

مستعمره

فرهنگ معین

مستعمره

(مُ تَ مِ رِ) [ع. مستعمره] (اِمف.) سرزمین یا کشوری که حکومتش زیر نظر یک کشور قوی تر بیگانه باشد. ج. مستعمرات.

فرهنگ عمید

مستعمره

سرزمین یا کشوری که دولت بیگانه‌ای آن را تصرف کرده باشد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

مستعمره

سرزمین‌تحت‌استعمار، استعمارزده، کلنی

فرهنگ فارسی هوشیار

مستعمره

استعمار شده


مستعمرات

(اسم) جمع مستعمره (تک: مستعمره) ویرانستان ها

معادل ابجد

مستعمره

815

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری