معنی مسترد کردن
فارسی به انگلیسی
Restore
فرهنگ فارسی هوشیار
پس دادن (مصدر) مستردداشتن: کتابی که ازفلانی گرفته بودم دیروز مسترد کردم.
مسترد
رد کرده شده، پس گرفته شده
مسترد داشتن
پس دادن پس فرستادن (مصدر) استرداد کردن برگرداندن پس دادن: اموال خود را مسترد داشت.
مسترد شدن
پس داده شدن
لغت نامه دهخدا
مسترد. [م ُ ت َ رَدد](ع ص) نعت مفعولی از استرداد. بازپس داده شده وواپس داشته شده.(غیاث)(آنندراج). واگرفته. رد کرده شده. پس گرفته شده. رجوع به استرداد شود:
هر که آنجا بگذرد زر میبرد
نیست هدیه ٔ مصلحان را مسترد.
مولوی(مثنوی).
کار آن دارد خود آن باشد ابد
دائما نی منقطع نی مسترد.
مولوی(مثنوی).
- مسترد داشتن و مسترد کردن و مسترد نمودن، بازپس گرفتن. استرداد کردن. طلب بازپس دهی کردن.
- || پس دادن. باز دادن. واپس دادن. عودت دادن.
مسترد. [م ُ ت َ رِدد](ع ص) نعت فاعلی از استرداد. واپس خواهنده. رجوع به استرداد شود.
فارسی به عربی
استعاده
حل جدول
فرهنگ عمید
پسگرفتهشده، پسدادهشده،
مترادف و متضاد زبان فارسی
پسدادهشده، برگرداندهشده، برگشته، استرداد شده
مسترد داشتن
پسدادن، برگرداندن، استرداد کردن، رد کردن،
(متضاد) پس گرفتن
فرهنگ معین
(مُ تَ رَ دّ) [ع.] (اِمف.) باز فرستاده، پس داده.
فرهنگ فارسی آزاد
مُستَرَدّ، پس داده شده، رد کرده، بازگردانیده شده، ایضاً: تقاضای استرداد شده، پس گرفته،
مُستَرِدّ، پس دهنده، کسی که تقاضای رد و باز گردانیدن می کند،
معادل ابجد
978