معنی مسامحه

مسامحه
معادل ابجد

مسامحه در معادل ابجد

مسامحه
  • 154
حل جدول

مسامحه در حل جدول

  • سهل‌انگاری، اهمال
  • سهل انگاری، اهمال
مترادف و متضاد زبان فارسی

مسامحه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اهمال، تسامح، تساهل، تعلل، تغافل، تکاهل، تهاون، سستی، طفره، غفلت، کاهلی، کوتاهی، مماشات، مماطله،
    (متضاد) جدیت. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

مسامحه در فرهنگ معین

  • (مُ مَ حَ یا حِ) [ع. مسامحه] (مص ل. ) آسان گرفتن، به نرمی رفتار کردن. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

مسامحه در لغت نامه دهخدا

  • مسامحه. [م ُ م َ ح َ](ع اِمص) مسامحه. مسامحت. سهل انگاری و آسان شمردگی و تهاون و تغافل. (ناظم الاطباء). آسان فراگرفتن. با کسی آسان و سهل فرا گرفتن. آسان گزاری. آسانی. مساهله. مساهلت. اغماض. به نرمی رفتار کردن. مدارا کردن. || نرمی و مدارا. || تنبلی و کاهلی. (ناظم الاطباء). به تأخیر انداختن کاری را. || کوتاهی و اهمال. و رجوع به مسامحه و مسامحت شود. || در اصطلاح اخلاقی، ترک کردن بعضی از چیزها است که واجب نبود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مسامحه در فرهنگ عمید

  • آسان‌ گرفتن، سهل ‌انگاشتن، به‌نرمی و مدارا کار کردن،
فارسی به انگلیسی

مسامحه در فارسی به انگلیسی

  • Dereliction, Neglect, Negligence, Slackness
فارسی به عربی

مسامحه در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

مسامحه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • آسان گذاری، آسانی، اغماض
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید