معادل ابجد
مزور در معادل ابجد
مزور
- 253
حل جدول
مزور در حل جدول
- چاپلوس
مترادف و متضاد زبان فارسی
مزور در مترادف و متضاد زبان فارسی
-
تزویرگر، حقهباز، دورو، ریاکار، فریبنده، محیل، مکار، منافق،
(متضاد) بیریا، مخلص. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
مزور در فرهنگ معین
- (مُ زَ وِّ) [ع.] (اِفا.) دورو، تزویرکننده.
- (مُ زَ وَّ) [ع. ] (اِ. ) غذای بدون چربی که برای بیمار تجویز می کردند. توضیح بیشتر ...
- (مَ) [ع.] (اِمف.) زیارت شده.
لغت نامه دهخدا
مزور در لغت نامه دهخدا
-
مزور. [م َ](ع ص) نعت مفعولی از زیارت. زیارت شده و دیده شده. (از منتهی الارب)(از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). آنکه به زیارت او شده اند. زیارت کرده شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
شد تمام القصه مسجد بی فتور
بدسلیمان زائر و مسجد مزور.
مولوی.
خیرالزیارات فقدان المزور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). توضیح بیشتر ...
-
مزور. [م ُ زَوْ وِ](ع ص) نعت فاعلی از مصدر تزویر. آرایش کننده ٔ دروغ. (از منتهی الارب)(از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). مکر و فریب کننده ودروغ گوی. (آنندراج)(غیاث). ریاکار. با تزویر. حیله کار. شیاد. تزویرگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و عقل من چون قاضی مزور. (کلیله و دمنه).
خلاص بود و کنون قلب شد ز سکه بگشت
مزور آمد وخائن چو سکه ٔ قلاب.
خاقانی.
|| زینت دهنده ٔ ظاهر سخن. (ناظم الاطباء). مداهن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). توضیح بیشتر ...
-
مزور. [م ُ زَوْ وَ](ع ص) نعت مفعولی از تزویر. کژ. (منتهی الارب)(ناظم الاطباء). دروغ. (از اقرب الموارد)(دهار). مزخرف. مموَّه. بهتان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
کنون خسرو شیرکش خوانمت من
که این نام بر تو نباشد مزور.
فرخی(دیوان چ دبیرسیاقی ص 149).
مزور بود جز ترا نام شاهی
چو جز مر تو را نام مردی مزور.
فرخی(دیوان چ دبیرسیاقی ص 55).
از مذهب خصم خویش بررس
تا حق بشناسی از مزور.
ناصرخسرو.
هر وعده وهر قول که کرد این فلک و گفت
آن وعده خلاف آمد و آن قول مزور. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
مزور در فرهنگ عمید
- زیارتشده،
-
ساختگی، دروغی،
(اسم) غذای مخصوص بیمار، مزوّره،
- تزویرکننده، دورو، دروغگو، دروغپرداز،
فارسی به انگلیسی
مزور در فارسی به انگلیسی
- Ambidextrous, Catty, Devious, Guileful, Insidious, Sordid
عربی به فارسی
مزور در عربی به فارسی
- دارای اعتبار مشکوک , ساختگی , جعلی , قلب , بدلی , بدل , الکی , نادرست , حرامزاده. توضیح بیشتر ...
- جاعل , جعل کننده
گویش مازندرانی
مزور در گویش مازندرانی
- مزدگیرنده
فرهنگ فارسی هوشیار
مزور در فرهنگ فارسی هوشیار
- دروغگو، تزویر کننده
فرهنگ فارسی آزاد
مزور در فرهنگ فارسی آزاد
- مُزَوِّر، دروغگو، تزویر کننده (به معانی تزویر مراجعه شود)، در فارسی: فریبکار، دورو، حیله گر،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید
قافیه