معنی مزمار

مزمار
معادل ابجد

مزمار در معادل ابجد

مزمار
  • 288
حل جدول

مزمار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مزمار در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

مزمار در فرهنگ معین

  • (مِ) [ع. ] (اِ. ) نای، از آلات موسیقی بادی شبیه به سرنا که بیشتر در بین اعراب متداول است. ج. مزامیر. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

مزمار در لغت نامه دهخدا

  • مزمار. [م ِ](ع اِ) نای. ج، مزامیر. (منتهی الارب)(اقرب الموارد)(ناظم الاطباء)(دهار). نی که آن را می نوازند. (آنندراج)(غیاث). نای که بزنند. (مهذب الاسماء). از اقسام مزامیر است. نای. سورنا. نفیر. یراع. قَصّابه. مثقال. قوال. بوری. دو دوکه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در موسیقی هر آلت بادی چوبی را به عربی مزمار و به فارسی نای خوانده اند. (آلات موسیقی قدیم ایران، مجله ٔ موسیقی، دوره ٔ سوم شماره ٔ 13 ص 70). دف. (منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مزمار در فرهنگ عمید

  • [جمع: مزامیر] (موسیقی) از آلات موسیقی استوانه‌ای شبیه سرنا که بیشتر میان عرب‌ها متداول است، نای،
    (زیست‌شناسی) چاکنای،. توضیح بیشتر ...
عربی به فارسی

مزمار در عربی به فارسی

فرهنگ فارسی هوشیار

مزمار در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ نای نی نال غرو هم آوای سرو دو زای، چاکنای، نایسرود (اسم) نی که در آن نوازند نای نوازندگی. توضیح در زبان عربی بهر چیز لوله شکل که درآن بتوان دمید اطلاق میشود چنانکه در زبان فارسی نیز چنین چیزی ر نای میگوییم. بهمین جهت در موسیقی هر آلت بادی چوبی را بعربی مزمار و بفارسی نای خوانده اند، سرود و شعری که بانی نوازند جمع: مزامیر، ناحیه ای در قسمت تحتانی حنجره که در فاصله بین تارهای صوتی تحتانی قرار دارد ودر حقیقت فضای بین تارهای صوتی وتحتانی است. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

مزمار در فرهنگ فارسی آزاد

  • مِزمار، نیّ (ساز)، سرود و ترانه ای که با لحن و صوت تغنی گردد، هر یک از مزامیر (جمع: مَزامیر)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید