معنی مزروع

مزروع
معادل ابجد

مزروع در معادل ابجد

مزروع
  • 323
حل جدول

مزروع در حل جدول

  • کاشته شده، کِشته
مترادف و متضاد زبان فارسی

مزروع در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • کشته، کاشته‌شده، زراعت‌شده
فرهنگ معین

مزروع در فرهنگ معین

  • (مَ) [ع.] (اِمف.) زمین کاشته شده.
لغت نامه دهخدا

مزروع در لغت نامه دهخدا

  • مزروع. [م َ] (ع ص، اِ) نعت مفعولی از زرع. کشت و کشته. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). کشت و کشته شده. (ناظم الاطباء). کاشته شده. کشته:
    هرکه مزروع خود بخورد به خوید
    وقت خرمنش خوشه باید چید.
    (گلستان چ فروغی ص 9).
    || آنچه کشته شده و به بار آمده باشد. چنانکه گندم و جو و دیگر غلات. || زمین کشته شده. (ناظم الاطباء). محروث. مزروعه. دایر. مقابل لم یزرع و بایر و نامزروع. ج، مزاریع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مزروع در فرهنگ عمید

فارسی به ترکی

مزروع در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

مزروع در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

مزروع در فرهنگ فارسی آزاد

  • مَزرُوع- زراعت شده، کشت گردیده، (زمین)
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه