معنی مزدور

مزدور
معادل ابجد

مزدور در معادل ابجد

مزدور
  • 257
حل جدول

مزدور در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مزدور در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اجیر، جیره‌خوار، خودفروخته، عامل، مزدبگیر، مواجب‌بگیر، عمله، فعله، کارگر،
    (متضاد) بیکار، سپاهی، سرباز، لشکری. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

مزدور در فرهنگ معین

  • (مُ) [په. ] (ص مر. ) اجیر، کسی که برای گرفتن مزد کار انجام می دهد. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

مزدور در لغت نامه دهخدا

  • مزدور. [م ُ دَ وِ](ع ص) نعت فاعلی از مصدر ازدوار. زیارت کننده. (از اقرب الموارد)(از منتهی الارب)(ناظم الاطباء). رجوع به ازدوار شود. توضیح بیشتر ...
  • مزدور. [م ُ](ص مرکب) مرکب است از لفظ مزد که به معنی اجرت است و کلمه ٔ «ور» که به معنی صاحب و خداوند است، بجهت رفع ثقل ما قبل واو را ضمه داده واو را ساکن کردند و بفتح میم که مشهور است خطا باشد. (آنندراج)(غیاث). شاکر. اسیف. عسیف. جری. عُضُرت. عضارط. عضروط. عتیل. اجیر. (منتهی الارب). مزدبر. مزده بر. شخصی که کار بکند و اجرت بگیرد. (برهان). آنکه کار کند و مزد گیرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که با مزد کار کند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مزدور در فرهنگ عمید

  • کسی که برای دیگری کار می‌کند و مزد می‌گیرد، مزدبر، مزدگیر،
    [قدیمی] کارگر،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

مزدور در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

مزدور در فارسی به عربی

گویش مازندرانی

مزدور در گویش مازندرانی

  • مزدور، کارگر فصلی یا قراردادری برای مزرعه
فرهنگ فارسی هوشیار

مزدور در فرهنگ فارسی هوشیار

  • کارگر روزانه، اجیر، مزدبر
فارسی به آلمانی

مزدور در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

مزدور در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید