معنی مزد

مزد
معادل ابجد

مزد در معادل ابجد

مزد
  • 51
حل جدول

مزد در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مزد در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اجر، اجرت، بهره، پاداش، پاداشن، ثواب، حق‌العمل، حق‌القدم، دسترنج، کرایه، کارمزد، کمیسیون، جزا، عوض، مکافات، نصیب. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

مزد در فرهنگ معین

  • (مُ) [په.] (اِ.) اجرت، مجازاً: پاداش.
لغت نامه دهخدا

مزد در لغت نامه دهخدا

  • مزد. [م َ](ع اِ) سرما. (منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء). یقال: مارأینا مزداً فی هذا العام، أی برداً. (منتهی الارب)(ناظم الاطباء). || نوعی از گائیدن. (منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • مزد. [م ُ](اِ) اجرت کار کردن باشد اعم از کار دنیا و آخرت. (برهان). چیزی که به جای زحمت کار کردن به کسی دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اجرت. (آنندراج). اجرت کار. (از ناظم الاطباء). اجرتی که برای کار کسی داده شود. (فرهنگ نظام). جِعال، جُعل. (منتهی الارب). دسترنج. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
    مزدخواهی که دل زمن ببری
    این شگفتی که دید دزد بمزد.
    ابوسلیک گرگانی.
    بشب پاسبان را نخواهم به مزد
    براهی که باشم نترسم ز دزد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مزد در فرهنگ عمید

  • آنچه در برابر کاری گرفته شود، اجرت،

    پاداش،
فارسی به انگلیسی

مزد در فارسی به انگلیسی

  • Consideration, Earnings, Hire, Pay, Remuneration, Wage
فارسی به ترکی

مزد در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

مزد در فارسی به عربی

  • اجر، تاجیر، راتب تقاعدی، أجْرٌ، أجره
تعبیر خواب

مزد در تعبیر خواب

  • دریافت مزدی ناچیز در برابر زحمتها در خواب، علامت آن است که در اثر وقوع حوادثی تلخ مضطرب و پریشان خواهید شد. - آنلی بیتون. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

مزد در فرهنگ فارسی هوشیار

  • اجرت کار کردن، اجرت کار
فارسی به ایتالیایی

مزد در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

مزد در فارسی به آلمانی

  • Anstellen, Engagieren [verb], Gebu. hr [noun], Mieten, Pension (f), Vermieten, Lohn, Unternehmen. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید