معنی مروه

فرهنگ فارسی هوشیار

مروه

این واژه بدینگونه آمده در یک فرهنگ فارسی و آن را بر گرفته از مروح تازی دانسته این واژه پارسی است و چنان که در آنندراج آمده: مروه خو انده می شود و هم پیوند است با واژه ی مرو در پارسی پهلوی که به گیاه خوشبو گفته می شود مروه گیاهی است خوشبوی و شاید همان گیاهی که در گویش تهرانی و گویش اراکی: مرزه خوانده می شود. (اسم) سخت خوشبوی ومعطر کننده.


مرو ء ه

مروه مروت در فارسی مردمی مردانگی

لغت نامه دهخدا

مروه

مروه. [م ُ رَوْ وَه](از ع، ص)به معنی مروح است که سخت خوشبوی و معطر کننده باشد واین در اصل مروح بوده فارسیان بجهت استقامت قافیه حاء حطی را به هاء هوز بدل کرده اند همچنانکه در «قفص »صاد به سین بی نقطه(= قفس) بدل شده است.(برهان).

فرهنگ فارسی آزاد

مروه

مَروَه، «مَروَه» و «صَفا» نام دو صخره یا دو کوه کوچک در نزدیکی مکه است که حجّاج فاصله آن دو را هفت بار طی می کنند (به ذیل کلمه سَعی نیز مراجعه شود)،

واژه پیشنهادی

فرهنگ گیاهان

افسنتین

مروه، خارا گوش، شتارو

معادل ابجد

مروه

251

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری