معنی مرغ او غازه

حل جدول

مرغ او غازه

همسایه


غازه

سرخاب

گلگونه


مرغش غازه

همسایه

ضرب المثل فارسی

مرغ همسایه غازه

از ضرب المثل های شیرین فارسی

لغت نامه دهخدا

غازه

غازه. [زَ / زِ] (اِ) بزک. گلگونه. گلغونه. سرخاب. گلگونه باشد که زنان به رخ نهندتا سرخ نماید. (صحاح الفرس). حمره، غمره؛ پنبه ٔ سرخ که زنان بر روی مالند. (زمخشری). غنجار. والغونه. سرخی. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی). گلگونه که زنان بر روی نهند. (برهان). گلگونه و آن سرخی باشد که زنان بر روی مالند. (غیاث از برهان و سراج):
شرطستم آنکه تیر و کمان خواهد
نه آنکه سرمه خواهد با غازه.
بوالحر (از فرهنگ اسدی).
پس پرده رفتی چرا چون زنان
به روی پرآژنگ غازه زنان.
(گرشاسب نامه).
بر جای موی ریخته پیسی شده پدید
وز آب غازه کرده چو گلبرک کامکار.
سوزنی.
بی غازه و گلگونه گل آن رنگ کجا یافت
کافروخته از پرده ٔ مستور برآمد.
مولوی (آنندراج).
ز غازه رنگ گل را تازگی داد
لطافت را بلندآوازگی داد.
جامی (یوسف و زلیخا).
گلگونه ٔ مرد است سیه رویی کونین
غازه به جز از لعبت فرخار نیابی.
امیرخسرو.
کف بنشاند و غازه کند و وسمه کشد
آبگینه زند آنجا که درشتی خار است.
مجیر غیاثی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی).
- امثال:
زن از غازه سرخ رو شود و مرد از غزا.
(مجموعه ٔ مختصر امثال چ هند).
|| صدا و ندا و آوازه. (برهان) (جهانگیری):
ای بسا گفتگوی و آوازه
کان چو طنبور گشت پرغازه.
کلیم آذری (از جهانگیری).
|| در ترکیب شب غازه آمده. رجوع به شب غاز و شب غازه شود. || چوبی باشد که در میان چوبی کنند تا نیک بشکافد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی). چوبی که در رخنه ٔ چوبی نهند به هنگام شکافتن. (انجمن آرا) (اوبهی) (آنندراج). و در تداول نجاران آن را گاز یا گوه گویند. || بیخ دم حیوانات از چرنده و پرنده. (برهان). و به این معنی است پرغازه و پرغزه. (حاشیه ٔ برهان چ معین)... بیخ دم مرغ و بیخ پر مرغ چون پرغازه ودم غازه و به این معنی بی ترکیب و بغیر این دو لغت دیده نشده است. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج). عصعص. (منتهی الارب). و رجوع به دمغازه و دمغزه شود.

غازه. [زَ] (اِخ) در مشرق افریقای جنوبی و علی الظاهر تابع موزامبیک از مستعمرات پرتقال است ولی در واقع حکومت مستقلی میباشد که از مجرای رود زامبز تا کشور زولولاند تابع انگلیس امتداد یافته است. این کشور پهناور در برخی از نقاط تا بحر محیط هندی میرسد، و در بعض نقاط هم ساحل دردست پرتقالیها و جانب داخلی متعلق بحکومت غازه است، از جهت مغرب بطرف داخل افریقا کشیده شده با حکومت ماتیله که اسماً تحت حمایت انگلیس هاست هم مرز میباشد وقسمت شمالیش کوهستانی و جنگل زار است و از همان نقاطچندین نهر سرچشمه گرفته کشور را می شکافند، اما قسمت جنوبی بصورت بیابان مانده و بعض گیاهها و علف های قابل چرا و برخی اشجار دیده میشود. اهالی به زولو و به ازوتولو یعنی به زنگیان افریقای جنوبی شباهت دارند و به اقوام و قبایل مختلفه منقسم شده اند و اکثر بشبانی مشغول اند، و گله و رمه های گاو و گوسفند فراوان دارند و برخی به فلاحت اشتغال می ورزند و موز، لیمو و نظایر آن ها را بعمل می آورند. احتمال داده اند که اعراب درخت پرتقال و لیمو را به این سرزمین وارد کرده اند واز برخی علایم و آثار چنان برمی آید که زمانی اسلام دراین دیار نفوذ داشته. مرکزش قصبه ٔ چان چان میباشد که در 20 درجه و 25 دقیقه ٔ عرض جنوبی و 30 درجه و 10 دقیقه ٔ طول شرقی واقع شده است. (قاموس الاعلام ترکی).


غازه رخ

غازه رخ. [زَ / زِ رُ] (ص مرکب) روی به رنگ غازه:
سوزنیم مرد به اندازه... (شرم مرد)
تازه دل و غازه رخ و تازه...
سوزنی.

فرهنگ معین

غازه

(~.) (اِ.) صدا، آواز.

(زِ) (اِ.) گلگونه، سرخاب.

فرهنگ عمید

غازه

سرخاب: بی‌غازه و گلگونه گل آن رنگ کجا یافت / کافروخته از پردۀ مستور برآمد (مولوی۲: ۲۸۷)،


غازه رخ

ویژگی کسی که غازه به گونه‌های خود مالیده باشد،
ویژگی آن‌که گونه‌هایی به رنگ غازه دارد،

فرهنگ فارسی هوشیار

غازه رخ

(صفت) آنکه برخ خود غازه مالیده، آنکه صورتش غازه رنگ است.

مترادف و متضاد زبان فارسی

غازه

سرخاب، گلگونه، آوا، آواز، صدا، گوه

تعبیر خواب

مرغ

اگر بیند مرغ با او سخن گفت، دلیل که کارش بلند شود. اگر بیند مرغ پاره ای گوشت از اندام او در ربود، دلیل که مال از وی به زور بستاند. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

معادل ابجد

مرغ او غازه

2260

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری