معنی مرا

مرا
معادل ابجد

مرا در معادل ابجد

مرا
  • 241
حل جدول

مرا در حل جدول

  • جدال و ستیزه، ضمیرمفعولی
  • ضمیر مفعولی
  • جدال و ستیزه
  • جدال، ستیزه، ضمیر مفعولی
فرهنگ معین

مرا در فرهنگ معین

  • به صورت مفعول، به صورت مسندالیه، به معنی «برای من ». [خوانش: (مَ) (ضم. + علامت مفعول و غیره) من را، آن را در موارد ذیل آید: ]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

مرا در لغت نامه دهخدا

  • مرا. [م َ] (از « مََ »، مخفف «من » + را) من را. برای من. به من. مرا به دو صورت استعمال شده است: صورت مفعولی و صورت مسندالیهی. کلمه ٔ مرکب «مرا» در شواهدی که به دسترس بود بدین معانی آمده است:
    به من. با من:
    کنون همانم و خانه همان و شهر همان
    مرا نگوئی کز چه شده ست شادی سوک.
    رودکی.
    چنین گفت هارون مرا روز مرگ
    مفرمای هیچ آدمی را مجرگ.
    بوشکور.
    مرا گفت بگیر این و بزی خرم و دلشاد
    وگر تنت خراب است بدین می کنش آباد.
    کسائی. توضیح بیشتر ...
  • مرا. [م ِ] (از ع، اِمص) ستیزه. جدل. همسری. جدال. مراء. رجوع به مراء شود:
    آن است مرا کز دل با من به مرانیست
    آنها نه مرا اند که با من به مرااند.
    ناصرخسرو.
    در کان دل من گهر از بهر گروهی است
    پاکیزه که بی هیچ مرا اند و مرااند.
    ناصرخسرو.
    بل مرا این مراست با قدما
    که مجلی منم در این مضمار.
    خاقانی.
    تا بدانی که خدای پاک را
    بندگان هستند پرحمله و مرا.
    مولوی.
    چون برآمد این نکاح آن شاه را
    نا نژاد صالحان بی مرا.
    مولوی. توضیح بیشتر ...
  • مرا. [م ِ] (از ع، اِمص) در این بیت از مسعودسعد ظاهراً به جای «مَرْی ْ» استعمال شده است و آن دست و پا کوفتن اسب است به زمین:
    نه این تازیان را مرا و چرا
    نه این بختیان را نشاط کنام.
    مسعودسعد. توضیح بیشتر ...
  • مرا. [م ِ] (اِ) دوستی. یاری. || آفتاب. || جهان. عالم. || جرعه های مساوی. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مرا در فرهنگ عمید

  • ستیزه کردن،

    نزاع، جدال، ستیزه،

    * مرا کردن: [قدیمی] = مِرا
فارسی به ترکی

مرا در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

مرا در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

مرا در فرهنگ فارسی هوشیار

  • من را بمن و آن در موارد ذیل آید: بصورت مفعول: اگر بخت پیروز یاری دهد مرا بر جهان کامگاری دهد. (شا)، بصورت مسندالیه: اکنون مرا آن قدر نباشد، بمعنی برای من: که باشد مرا و ترا کارگر چو مردم حدامند از به بتر ک (شا) ‎ (مصدر) ستیزه کردن جدال کردن: خلاف کردن اندر سخن وجدل کردن، (اسم) ستیزه جدال. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

مرا در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

مرا در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه