معنی مخمصه
فارسی به انگلیسی
Conjuncture, Contretemps, Corners, Dilemma, Hot Water, Jam, Pass, Pickle, Plight, Predicament, Scrape, Strait, Trouble
فرهنگ فارسی هوشیار
مخمصه در فارسی گرسنگی، رنج، درد سر گرفتاری (اسم) گرسنگی مفرط، سوزش و رنجی که از گرسنگی در شکم پیدا شود. -3 رنج زحمت، پیچیدگی کار اشکال. یا در (به) مخمصه گرفتار شدن. دچار اشکال شدن.
فرهنگ معین
گرسنگی، خالی بودن معده، رنج، زحمت، گرفتاری. [خوانش: (مَ مَ صَ یا ص) [ع. مخمصه] (اِ.)]
حل جدول
هچل
گرفتاری، سختی، دشواری، هچل
گرفتاری و سختی، دشواری
بازیگرفیلم مخمصه
رابرت دنیرو
گرفتاری و مخمصه
دردسر
بازیگر فیلم مخمصه
لاله اسکندری
فرهنگ عمید
رنج، زحمت، گرفتاری،
فرهنگ واژههای فارسی سره
هچل
مترادف و متضاد زبان فارسی
اشکال، دردسر، قید، سختی، دشواری، گرفتاری، گیرودار، مخاطره، گرسنگی، رنج، زحمت، بدبختی، غم بزرگ
فارسی به عربی
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
775