معنی مخالف
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(اِفا.) خلاف کننده، ناموافق، ضد، (ص.) دشمن، خصم.3- بر - عکس، واژگون. [خوانش: (مُ لِ) [ع.]]
فرهنگ عمید
خلافکننده،
[مقابلِ موافق] ناسازگار،
(اسم، صفت) دشمن، مخاصم،
[قدیمی] گوناگون، رنگبهرنگ: ز لالههای مخالف میانْش چون فرخار / ز سروهای مرادف کرانش چون کشمر (فرخی: ۱۲۹)،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
پاد، ناسازگار، ناهم سو، نایسکان، همیستار
مترادف و متضاد زبان فارسی
پادزهر، پرخیده، حریف، خلاف، دشمن، طاغی، عدو، مدعی، معارض، مغایر، منافی، ناجور، ناموافق، دگراندیش، اپوزیسیون، نقیض، ضد، عکس،
(متضاد) موافق
فارسی به انگلیسی
Adversary, Adverse, Against, Anti-, Antagonist, Antipathetic, Athwart, Averse, Contrary, Con, Contra-, Converse, Counter, Cross, Gainsayer, Detractor, Dissenter, Dissenting, Dissident, Opposite, Ill-Disposed, Inimical, Inverse, Nay, Objector, Opponent, Repugnant, Unfavorable, Untowa
فارسی به ترکی
muhalif, karşıt, zıt, aykırı, aleyhtar
فارسی به عربی
اجنبی، تقابلی، خصم، ضد، لا، متناقض، مضاد، مع، معارض، معارضه، مکروه، منشق
تعبیر خواب
خواب یک مخالف: از رقبا پیشی بگیرید
با حریف مخالفتان مبارزه می کنید: بسوی یاس وناکانی کشیده می شوید.
شریک کار شما مخالف شماست: علامت از دست دادن پول در آینده نزدیک
حریف مخالف شما عضو هیئت قضائی است: نگرانیها بزودی برطرف می شود.
شما عضو هیئت قضات هستید و در دسته مخالف: یک دوست آماده هضرر رساندن به شماست - کتاب سرزمین رویاها
عربی به فارسی
ناسازگار , ناموزون , مغایر
فرهنگ فارسی هوشیار
خلاف کننده، دشمن، خصم
فرهنگ فارسی آزاد
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Bei, Gegen, Kein, Keine, Mit, Nebst, Nein, Nicht, Per, Wider, Gegner [noun]
واژه پیشنهادی
ناساز
معادل ابجد
751