معنی محسود

محسود
معادل ابجد

محسود در معادل ابجد

محسود
  • 118
حل جدول

محسود در حل جدول

فرهنگ معین

محسود در فرهنگ معین

  • (مَ) [ع.] (اِمف.) مورد حسادت واقع شده.
لغت نامه دهخدا

محسود در لغت نامه دهخدا

  • محسود. [م َ] (ع ص) که بدو رشک برده اند. آنکه بدو حسد برده شده. آنکه درباره ٔ او بد خواسته شده. آنکه او را بدی خواسته اند. آنکه بدو رشک برند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رشک برده شده. (ناظم الاطباء). بدخواسته شده. (آنندراج). مبثور. انیت. مأنوت. (منتهی الارب): نواخت امیر مسعود. [حاجب غازی را] از حد گذشته و اندازه. محسودتر و منظورتر گشت. (تاریخ بیهقی چ مشهد ص 172).
    بزرگوارا من در میان اهل عراق
    بنعمت تو که محسود همگنان بودم. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

محسود در فرهنگ عمید

  • کسی که بر او رشک و حسد ببرند، رشک‌برده‌شده،
عربی به فارسی

محسود در عربی به فارسی

  • رشک اور , خواستنی , حسادت انگیز
فرهنگ فارسی هوشیار

محسود در فرهنگ فارسی هوشیار

  • آنکه بدو حسد برده شده، رشک برده شده
فرهنگ فارسی آزاد

محسود در فرهنگ فارسی آزاد

  • مَحسُود، حَسَد برده شده، شخص مورد حسادت، کسی که بر او شک و حسد برند،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید