معنی محرق

لغت نامه دهخدا

محرق

محرق. [م ُ ح َرْ رَ] (ع ص) ماء محرق، آب جوش داده به آتش. (منتهی الارب).

محرق. [م ِ رَ] (ع اِ) سوهان. (منتهی الارب).

محرق. [م ُ رَ] (ع ص) نیک سوخته شده به آتش. (از منتهی الارب). مشتعل و افروخته. (ناظم الاطباء). سوزانیده شده. (غیاث). سوخته شده. (ناظم الاطباء):
دیو دزدانه سوی گردون رود
از شهاب او محرق و مطعون شود.
مولوی (مثنوی ص 244).
- رصاص محرق، ارزیز سوخته. (یادداشت مرحوم دهخدا).

محرق. [م ُ ح َرْرِ] (ع ص) نیک سوزاننده به آتش. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سوزاننده.
- پتاس محرق، رجوع به پطاس محرق شود.
- سود محرق، ئیدرات سدیم را گویند که یکی از قلیائیات قوی است و فرمول شیمیائی آن NaoH است. در صنعت مورد استعمال فراوان دارد و در صابون سازی به کار میرود.
|| هر چه سبب شود تشنگی را. (ناظم الاطباء). چراگاه که تشنه گرداند شتران را. (از منتهی الارب).

محرق. [م ُ ح َرْ رِ] (اِخ) لقب ابن نعمان بن منذر. (منتهی الارب).

محرق. [م ُ ح َرْ رِ] (اِخ) لقب امروءالقیس بن عمرو. (منتهی الارب). رجوع به امروءالقیس (اول) شود.

محرق. [م ُ رِ] (ع ص) نیک سوزاننده به آتش. (از منتهی الارب). سوزاننده. سوزنده: بدانست که جوان در تب مطبق عشق است و در حرارت محرق هجران. (سندبادنامه ص 189).
گر ترش روی است آن دی مشفق است
صیف خندان است اما محرق است.
مولوی.
|| حریقه سازنده. || اذیت رساننده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

محرق. [م ُ ح َرْ رِ] (اِخ) لقب حارث بن عمرو ملک شام. (منتهی الارب). رجوع به حارث... شود.

محرق. [م ُ ح َرْ رِ] (اِخ) رجوع به جفنهالاصغربن منذراکبر و رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 838 شود.

محرق. [م ُ ح َرْ رِ] (اِخ) لقب عمروبن هند بدان جهت که صد کس را از بنی تمیم سوخته بود. (منتهی الارب). رجوع به عمرو و الاعلام زرکلی ج 3 ص 838 شود.

فرهنگ معین

محرق

سوخته شده، آب جوش داده به آتش. [خوانش: (مُ حَ رَّ) [ع.] (اِمف.)]

(مُ رِ) [ع.] (اِفا.) سوزاننده.

نیک سوزاننده به آتش، آن چه موجب تشنگی گردد، دوایی را گویند که پس از مالیدن بر روی پوست بدن ایجاد سوزش و تحریک شدید کند، مانند: فرفیون، خردل و غیره. [خوانش: (مُ حَ رِ) [ع.] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

محرق

سوزاننده،
آنچه سبب تشنگی شود،

سوخته‌شده،

سوزاننده، سوزان،

حل جدول

محرق

سوزاننده، سوزش آور

سوزاننده، سوزش‌آور

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

محرق

نیک سوزاننده به آتش

فرهنگ فارسی آزاد

محرق

مِحرِق، سوهان، مبرد (جمع: مَحارِق)،

معادل ابجد

محرق

348

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری