معنی محرابی
لغت نامه دهخدا
محرابی. [م ِ] (ص نسبی) آنکه اهل محراب و ملازم آن است.
- زاهد محرابی، پارسا که پیوسته ملازم محراب و مقیم محراب است:
رخ او چون رخ آن زاهد محرابی
بر رخش بر، اثر سبلت سقلابی.
منوچهری.
|| نوعی از شمشیر. (غیاث) (آنندراج). قسمی از شمشیر. (ناظم الاطباء). || مسجد. (غیاث) (ناظم الاطباء). || قوسی. کمانی. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- ابروان محرابی، کمانی:
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد.
حافظ.
|| هر چیز که به شکل محراب باشد.
- ریش محرابی، همانند محراب در هیأت.
فرهنگ معین
(ص نسب.) منسوب به محراب، (اِ.) مسجد، نوعی شمشیر. [خوانش: (~.) [ع - فا.]]
حل جدول
طرحی در قالی بافی
طرحی در قالیبافی
آشا محرابی
از بازیگران سریال همه چیز آنجاست
دانیال حکیمی ، هایده حائری ، سامیه لک ، آشا محرابی ، ستاره اسکندری
بازیگر سریال مرگ تدریجی یک رویا
دانیال حکیمی، هایده حائری، سامیه لک، آشا محرابی، ستاره اسکندری
بازیگر سریال مرگ تدریجی یک رویا
نوعی نقش قالی
محرابی
طرحی در قالیبافی
محرابی
طرحی در قالی بافی
محرابی
فرهنگ فارسی هوشیار
مهرابی گونه ای شمشیر (صفت) منسوب به محراب:، (اسم) مسجد، نوعی شمشیر.
بیوگرافی
اسماعیل محرابی (متولد ۱۳۲۳ در تهران) هنرپیشه تئاتر، سینما و تلویزیون اهل ایران است. وی دارای لیسانس تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران سال ۱۳۴۹ میباشد. بازی در سینما را از سال ۱۳۵۹ با «کرکسها میمیرند» به کارگردانی «جمشید حیدری» شروع کرد. فعالیت سینمایی: گذر موقت، بوسههای مادر، به خاطر خواهرم، نیما یوشیج، طهران روزگار نو، خواستگاری، افسون، تپش، بوعلی سینا، وکیل اول، بالاش، در محاصره، کرکسها میمیرند. حضور در تلویزیون: سرباز، سر دلبران، حیرانی، تلهفیلم «یک تیر و دو نشان»، تلهفیلم «جشن ایرانی»، مسافر زمان ۲، تلهفیلم «جستجو»، تلهفیلم «فسیل زنده»، تلهفیلم «کاغذ دیواری زرد»، فرمان، آتیه، خانه، محله، مدرسه، مزه خوب کودکی، روزهای مهتابی، همسفر، عروسک مادر بزرگ، اینجا، خانه ما، زیر بازارچه، گمشده، فکر پلید، ماجراهای خانواده تمدن (سری اول و دوم)، سلام زندگی، سرزمین سبز، خانه سبز، تنهاترین سردار، عاطفه، تلهتئاتر «استپان»، مزد ترس، قابیل، چراغ خانه، هزاردستان، بوعلی سینا، آئینه، تلهتئاتر «سوزنبانان»، سربداران، ارثیه ایرانی، مرد اول، تلهتئاتر «استثناء و قاعده»، تلهتئاتر «پیک نیک»، تلهتئاتر «کلبهای در جنگل».
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
261