معنی محذور

محذور
معادل ابجد

محذور در معادل ابجد

محذور
  • 954
حل جدول

محذور در حل جدول

  • گرفتاری و مشکل
  • گرفتاری، مشکل
مترادف و متضاد زبان فارسی

محذور در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پرهیزشده، حذرشده، مانع، گرفتاری، مشکل
فرهنگ معین

محذور در فرهنگ معین

  • (مَ) [ع.] (اِمف.) پرهیز شده، آنچه که از آن دوری کنند.
لغت نامه دهخدا

محذور در لغت نامه دهخدا

  • محذور. [م َ] (ع ص) امر مخوف. (منتهی الارب). آنچه از آن ترسیده شود. (آنندراج). قوله تعالی ان عذاب ربک کان محذوراً. و وقاک اﷲ کل محذور. (از اقرب الموارد). || (اِ) مانع: رأی محذور فی ذلک مع قصدالمبالغه. (شرح رضی ص 145). مرحوم قزوینی در یادداشتهای خود درباب استعمال این کلمه و به کار بردن کلمه ٔ محظور بجای آن نوشته اند که این کلمه به معنی مانع با «ذال » است نه با «ظ» یعنی محظور، چنانکه بعضی از نادانان غیر مأنوس به کتب عربی گمان کرده اند و در امثال این موارد «محظور» همیشه مینویسند و حال آنکه محظور بکلی مورد استعمال دیگری دارد، مثلاً در این عبارت: استعمال لباس ابریشمی برای مردان محظور است. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

محذور در فرهنگ عمید

  • [مجاز] گرفتاری، مشکل،
    [قدیمی] آنچه از آن می‌ترسند و حذر می‌کنند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی

محذور در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

محذور در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ ترسناک، در یاد داشت های استاد محمد قزوینی آمده است که این واژه برابر است با ((مانع)) یا بازدارنده در پارسی استاد افزوده اند: ((بعضی از نادانان غیر مانوس بکتب عربی گمان کرده اند که محذور را باید محظور نوشت محظور بکلی مورد استعمال دیگری دارد)) . در ((غیاث اللغات)) محذور تنها برابر است با: آنچه از آن ترسیده شود که آن را از ((منتخب اللغات)) بر گرفته در فرهنگ عربی - فارسی لاروس نیز به همین گونه آمده و گواه از نپی (قران مجید) است، ان عذاب ربک کان محذورا واژه ی ((محظور)) در ((منتخب اللغات)) و در ((غیاث اللغات)) آمده است: ((محظور حرام کرده شده و منع کرده شده)) در ((فرهنگ آنندراج)) نیز ((محظور)) برابر است با ((حرام)) چنان که در ((متنهی الارب)) آمده در فرهنگ عربی به فارسی لاروس واژه ی ((محظور)) برابر است با ((ممنوع)) و ((حرام)) (اسم) آنچه از آن پرهیز کنند دور شده پرهیز شده، مانع. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

محذور در فرهنگ فارسی آزاد

  • مَحذُور، (اسم مفعول از حَذَرَ) بر حذر شده، ترسانیده شده، مورد پرهیز و بیم، در فارسی به معنای مانع نیز مصطلح است. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه