معنی مجرا

مجرا
معادل ابجد

مجرا در معادل ابجد

مجرا
  • 244
حل جدول

مجرا در حل جدول

  • گذرگاه، مسیرجریان و حرکت
  • گذرگاه، مسیر جریان و حرکت
مترادف و متضاد زبان فارسی

مجرا در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آبراه، جو، راه، کانال، مسیر، گذرگاه، سوراخ، منفذ، شیوه عمل، روش. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

مجرا در فرهنگ معین

  • (مَ) [از ع.] (اِ.) نک مجری.
لغت نامه دهخدا

مجرا در لغت نامه دهخدا

  • مجرا. [م ُ] (ع ص) مُجری ̍ روان کرده شده. (غیاث) (آنندراج). روان شده و اجراشده. (ناظم الاطباء). ورجوع به مجری شود. || برآورده شده. (ناظم الاطباء). || تسلیم شده. (ناظم الاطباء). || (اِ) جای روان کردن. (غیاث) (آنندراج). توضیح بیشتر ...
  • مجرا. [م َ] (ع اِ) مَجری ̍ جای روان شدن و جای جاری شدن. (غیاث) (آنندراج). محل جریان و محل روان شدن. (ناظم الاطباء). و رجوع به مجری شود.
    - باد مجرا، در شاهد ذیل مجرای باد، و مراد از باد نفحه یا دمی است که از آستین مریم وارد شد و نطفه ٔ عیسی در رحم وی تکوین یافت:
    به مهد و راستین و حامل بکر
    به دست و آستین باد مجرا.
    خاقانی.
    - مجرای آب، جایی که آب از آن عبور می کند.
    - مجرای بول، راهی که کمیز از آن از آبدان بیرون می آید. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مجرا در فرهنگ عمید

  • محل عبور، ممر، جای روان شدن،
    روش عادی و طبیعی انجام یک امر،
    (ادبی) در قافیه، حرکت رَوی،. توضیح بیشتر ...
  • اجراشده، روان‌کرده‌شده،
فارسی به انگلیسی

مجرا در فارسی به انگلیسی

  • Aqueduct, Channel, Duct, Line, Passage, Pipe, Trench, Tube
فارسی به عربی

مجرا در فارسی به عربی

  • سفینه، قناه، مجری، مدرج، مریی
فرهنگ فارسی هوشیار

مجرا در فرهنگ فارسی هوشیار

  • جای روان شدن و جای جاری شدن، مجرای آب، جایی که آب از آن عبور میکند. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

مجرا در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

مجرا در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه