معنی متیل

لغت نامه دهخدا

متیل

متیل. [م ِ / م َ] (اِ) آستر بالش و دشک یعنی پارچه ٔ زیرین که در میان آن پر و پنبه و جز آن نهند و به روی آن پارچه ٔ ظریفی کشند که روه [رویه] نامند. (ناظم الاطباء).

متیل. [م ِ] (اِ) پیه سوز که برادر شمعدان است. (برهان). پیه سوز. (جهانگیری). قسمی از چراغدان پایه دار که پیه سوز گویند. (ناظم الاطباء). رشیدی کلمه را به فتح اول آورده به معنی سپندسوز و... شاهدی ندارد. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین).

فرهنگ معین

متیل

(مِ) (اِ.) پارچه ای که روی بالش یا لحاف می کشند.

فرهنگ عمید

متیل

پارچه‌ای که روی بالش یا لحاف می‌کشند،

حل جدول

متیل

روبالشی


متیل سلولز

داروی درمان یبوست

فارسی به عربی

متیل

میثیل

گویش مازندرانی

متیل

آستر بالش

فرهنگ فارسی هوشیار

متیل

پارچه ای که روی بالش یا لحاف می کشند


متیل دار

(صفت) لحاف و جز آن که دارای متیل باشد.

داروها

متیل پردنیزولون

به عنوان داروی ضد التهاب در رماتیسم , نفریت لوپسی و حساسیت های شدید


متیل دوپا

فشار خون , سندرم رینود


دی متیل سولفوکساید

التهاب مثانه

انگلیسی به فارسی

Methyl red

متیل رد - متیل قرمز - از معرفهای شیمیایی

معادل ابجد

متیل

480

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری