معنی متقدم

متقدم
معادل ابجد

متقدم در معادل ابجد

متقدم
  • 584
حل جدول

متقدم در حل جدول

  • آنکه در زمان گذشته می‌زیسته، نزدیک به زمان قدیم
  • آنکه در زمان گذشته می زیسته، نزدیک به زمان قدیم
مترادف و متضاد زبان فارسی

متقدم در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پیشین، سابق، پیش، گذشته، پیش‌کسوت، پیشاهنگ، پیشگام،
    (متضاد) متاخر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

متقدم در فرهنگ معین

  • پیشی گیرنده، دارای تقدم، زمان پیشین. [خوانش: (مُ تَ قَ دِّ) [ع. ] (اِفا. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

متقدم در لغت نامه دهخدا

  • متقدم. [م ُ ت َ ق َدْ دِ] (ع ص) پیش آینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). || کسی که از پیش میرود و مینمایاند راه را. پیش رو و پیش شونده. (ناظم الاطباء). || سابق. گذشته. پیشتر. (ناظم الاطباء): بروزگار متقدم چنان بودی. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 146). این دیگر بروزگار متقدم دیهی بود. (فارسنامه ابن البلخی ص 131). || پیشی نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). پیشی گیرنده. || پیشین. (ناظم الاطباء): در رموز متقدمان. نخوانده ای که من سل سیف البغی قتل به. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

متقدم در فرهنگ عمید

  • [مقابلِ متٲخِّر] کسی که در زمان پیشین زندگی می‌کرده است،
    (فلسفه) دارای تقدم،
    (صفت) [قدیمی] پیشین،
    (صفت) [قدیمی] پیشی‌گیرنده، پیش‌افتاده،. توضیح بیشتر ...
عربی به فارسی

متقدم در عربی به فارسی

  • پیشرفته , ترقی کرده , پیش افتاده , جلوافتاده
فرهنگ فارسی هوشیار

متقدم در فرهنگ فارسی هوشیار

  • پیش آینده، سابق، گذشته، پیشتر
فرهنگ فارسی آزاد

متقدم در فرهنگ فارسی آزاد

  • مُتَقَدِّم، سبقت و پیشی گیرنده، در جلو قرار گیرنده، پیشین و دارای تقدم زمانی (قبلی)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید