معنی مبین

مبین
معادل ابجد

مبین در معادل ابجد

مبین
  • 102
حل جدول

مبین در حل جدول

فرهنگ معین

مبین در فرهنگ معین

  • (مُ) [ع.] (اِفا.) واضح کننده، آشکار کننده.
  • (مُ بَ یِّ) [ع.] (اِفا.) بیان کننده، آشکار کننده.
  • (مُ بَ یَّ) [ع.] (اِمف.) آشکار کرده شده.
لغت نامه دهخدا

مبین در لغت نامه دهخدا

  • مبین. [م ُ ب َی ْ ی ِ] (ع ص) بیان کننده. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) || پیدا و آشکار کننده. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • مبین. [م ُ ب َی ْ ی َ] (ع ص) بیان کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || پیدا و آشکار کرده شده. (ناظم الاطباء). هویدا. آشکار. روشن:
    گفتم تبرک مدح سلاطین مبین از آنک
    سحر مبین به شعر مبین درآورم.
    خاقانی.
    سلیمان وار مهر حسبی اﷲ
    مرا بر خاتم دل شد مبین.
    خاقانی.
    مخایل نجابت بر ناصیه ٔ او معین و دلایل شهامت بر جبین او مبین. (سندبادنامه ص 42).
    قلب رقیق چند بپوشد حدیث عشق
    هرچ آن به آبگینه بپوشی مبین است.
    سعدی. توضیح بیشتر ...
  • مبین. [م ُ] (ع ص) آشکاراکننده. (غیاث) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). پیدا کننده ٔ حق ها. (مهذب الاسماء). || آشکارا. (دهار). آشکار شده. (غیاث) (آنندراج). ظاهر و آشکار کرده شده. واضح و روشن وآشکار و هویدا. (از ناظم الاطباء). آشکارا. (مهذب الاسماء). ظاهر. آشکار. پیدا. روشن. هویدا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): یا ایها الناس. و لاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین. (قرآن 168/2). قدجأکم من اﷲ نور و کتاب مبین. (قرآن 15/5). توضیح بیشتر ...
  • مبین. [م ُ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). توضیح بیشتر ...
  • مبین. [م ُب ْ ی ِ] (ع ص) جداکننده. جداکننده ٔ سر از بدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مبین در فرهنگ عمید

  • آشکارکننده،

    [قدیمی] واضح، روشن‌،
  • بیان‌کرده‌شده،

    آشکار، واضح،
  • بیان‌کننده،

    آشکار‌کننده،
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مبین در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

مبین در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به عربی

مبین در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

مبین در فرهنگ فارسی هوشیار

  • بیان کرده شده، پیدا و آشکار کرده، هویدا، آشکار، روشن
فرهنگ فارسی آزاد

مبین در فرهنگ فارسی آزاد

  • مُبِیّن، واضح و آشکار کننده، توضیح دهنده، شرح دهنده، بیان کننده مقصود و حق در آیات و آثار،. توضیح بیشتر ...
  • مُبِین، واضح، آشکار، هویدا،
فارسی به آلمانی

مبین در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید