معنی مبرور

مبرور
معادل ابجد

مبرور در معادل ابجد

مبرور
  • 448
حل جدول

مبرور در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مبرور در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • مرحوم، روان‌شاد، شادروان، مقبول، پذیرفته‌شده
فرهنگ معین

مبرور در فرهنگ معین

  • خوبی دیده، آمرزیده. [خوانش: (مَ) [ع.] (اِمف.)]
لغت نامه دهخدا

مبرور در لغت نامه دهخدا

  • مبرور. [م َ] (ع ص) نکویی کرده شده. (غیاث) (آنندراج). مأخوذ از تازی، نیکویی کرده شده و پسندیده. || مقبول در نزد خدا. (ناظم الاطباء). پذیرفته شده. قبول شده. مقبول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
    در گهش کعبه شد که طاعت خلق
    چون به سنت کنند مبرور است.
    مسعودسعد.
    - حج مبرور، حج مقبول. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
    || مرحوم. (ناظم الاطباء). شادروان: مرحوم مغفور مبرور جنت مکان خلد آشیان فلان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مبرور در فرهنگ عمید

  • عنوانی برای فرد فوت‌کرده، شادروان،
    پذیرفته‌شده و مقبول از جانب خدا،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

مبرور در فرهنگ فارسی هوشیار

  • نکویی کرده شده، پسندیده، مقبول در نزد خدا
فرهنگ فارسی آزاد

مبرور در فرهنگ فارسی آزاد

  • مَبرُور، مقبول، خوب، نیکو، بدون خدعه و نیرنگ یا تَقَّلب (معامله و نظائر آن)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید