معنی مبادله.
فرهنگ معین
(مُ دِ لِ یا لَ) [ع. مبادله] (مص م.) دو چیز را با هم عوض کردن.
لغت نامه دهخدا
مبادله. [م ُ دَ / دِ ل َ / ل ِ] (از ع، اِمص) معاوضه. (ناظم الاطباء). مقابضه. معاوضه. قبض. مقابله. تاخت زدن. پایاپای. تهاتر. سودا. مغایره. غیار. تاخت. بدل کردن چیزی به دیگری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چیزی را با چیز دیگری بدل کردن. شیئی را بجای چیز دیگری گرفتن معاوضه. ج، مبادلات. || (اصطلاح بانکی) تبدیل وجه کشوری با وجه رایج کشور دیگر، ج، مبادلات. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مبادله شود.
مبادله کردن
مبادله کردن. [م ُ دَ / دِ ل َ / ل ِ ک َ دَ] (مص مرکب) چیزی به کسی دادن و به جای آن چیز دیگر گرفتن و معاوضه کردن. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح بانکی) تبدیل کردن پول رایج کشوری را با پول رایج دیگر. و رجوع به مبادله و مبادله شود.
فرهنگ عمید
با کسی چیزی بدل کردن، چیزی عوض چیز دیگر گرفتن،
فرهنگ واژههای فارسی سره
داد و ستد، هم گهولی، گهولش، دادوستد
فارسی به ایتالیایی
scambio
فارسی به آلمانی
Lastauto (m), Lastkraftwagen (m), Lastwagen (m), Sich umziehen, Umsteigen, Verandern, Veränderung (f), Wechselgeld (n), Wechseln
مترادف و متضاد زبان فارسی
تبادل، تبدل، تبدیل، تعویض، معاوضه، تعاطی، دادوستد، معامله
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
معاوضه، تاخت زدن پایاپای
معادل ابجد
82