معنی مایع

مایع
معادل ابجد

مایع در معادل ابجد

مایع
  • 121
حل جدول

مایع در حل جدول

  • آبدار، آبکی، رقیق، روان، سیال
  • آبگون
مترادف و متضاد زبان فارسی

مایع در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آبدار، آبکی، آبگونه، رقیق، روان، سیال، محلول،

    (متضاد) جامد
فرهنگ معین

مایع در فرهنگ معین

  • (یِ) [ع. مائع] (ص. اِ.) هر جسم روان مثل آب.
لغت نامه دهخدا

مایع در لغت نامه دهخدا

  • مایع. [ی ِ] (ع ص، اِ) مائع. هر چیز روان مثل آب و سرکه وشراب که بر روی زمین جاری شود. (ناظم الاطباء). که جامد نباشد. که سیلان کند. جسمی که روان باشد. آبکی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران «آبگونه » را بجای این کلمه پذیرفته است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
    - مایع دماغی نخاعی، مایعی است صاف و زلال که در حقیقت مایع محافظی است که اطراف مغز و نخاع را فرا گرفته و در همه جا به هم مربوط است و مابین عنکبوتیه و نرم شامه قرار دارد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مایع در فرهنگ عمید

  • از حالت‌های سه‌گانۀ ماده که در آن شکل ماده از شکل ظرف خود تبعیت می‌کند، آبگونه،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مایع در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

مایع در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

مایع در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

مایع در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

مایع در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

مایع در فرهنگ فارسی هوشیار

  • هر چیز روان مثل آب و سرکه که بر روی زمین جاری شود، جسمی که روان باشد، آبکی، سیال. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

مایع در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

مایع در فارسی به آلمانی

  • Begießen, Tränken, Wasser (n), Wässern
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه