معنی ماورا

ماورا
معادل ابجد

ماورا در معادل ابجد

ماورا
  • 248
حل جدول

ماورا در حل جدول

  • پشت سر،فراسو،ورا
مترادف و متضاد زبان فارسی

ماورا در مترادف و متضاد زبان فارسی

لغت نامه دهخدا

ماورا در لغت نامه دهخدا

  • ماورا. [وَ] (ع اِ مرکب) درپس و درعقب و ازپی و درپی. (ناظم الاطباء). آنچه پس از چیزی باشد. (از آنندراج). آنچه در پس چیزی قرار دارد. مابعد. عقب. پشت سر. || آن روی و آن طرف. (ناظم الاطباء). || به معنی ماسوا نیز آمده. (آنندراج). || برتر. بالاتر. افزون تر:
    جهانی کان جهان عاشقان است
    جهانی ماورای نار و نور است.
    عطار.
    پرتو نور از سرادقات جلالش
    از عظمت ماورای فکرت دانا.
    سعدی.
    وصفت کل ملیح کماتحب و ترضی
    محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ماورا در فرهنگ عمید

  • پشت ‌سر، آنچه در پشت چیزی قرار دارد،
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ماورا در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

ماورا در فارسی به انگلیسی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید