معنی مانی نوری

حل جدول

مانی نوری

از بازیگران سریال آخرین بازی

لغت نامه دهخدا

نوری

نوری. (اِخ) احمدبن محمد نوری، مکنی به ابوالحسن یا ابوالحسین. از کبار مشایخ صوفیان است. رجوع به ابوالحسن نوری و نیز رجوع به تذکره الاولیاء چ استعلامی ص 862 و 464 شود.

نوری. (اِخ) نوراﷲ شوشتری (قاضی...). رجوع به قاضی نوراﷲ شوشتری شود.

نوری. [ری ی] (ع اِ) واحد نَوَر، به معنی مختلس. (از اقرب الموارد). رجوع به نَوَر و نَوَره شود. || (ص نسبی) منسوب است به نور. رجوع به نوری شود.

نوری. (اِ) نوعی از زردآلوی. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات).قسمی زردآلوی درشت و بسیار شیرین و آبدار و هسته شیرین. مقابل زردآلو انک. (یادداشت مؤلف):
از نوری آن به وجه احسن
شد ذائقه را چراغ روشن.
تأثیر (از آنندراج).
|| مأخوذ از هندی، قسمی از طوطی سرخ. (ناظم الاطباء).طوطی سفید. (غیاث اللغات از چراغ هدایت). جانوری است قرمزرنگ براق که تمام تنش چون منقار طوطی سرخ باشدلیکن ورای طوطی است. (از غیاث اللغات از مصطلحات شعرا) (آنندراج). غایتش می گویند که مثل طوطی حرف قالبی می زند و آن در هندوستان می باشد. (آنندراج):
از نوری شه گویم و از گفتارش
در حیرتم از زبان شکّربارش.
ظهوری (از آنندراج).
ناکرده فلک باده ٔ وحدت به ایاغم
چون شعله به یک بال پرد نوری باغم.
تأثیر (از آنندراج).
|| (ص نسبی) منسوب به نور: سال های نوری. (یادداشت مؤلف). || منسوب به شهر نور، از ولایت مازندران. رجوع به نور (اِخ) شود. || قسمی برنج که محصول نور مازندران است. (یادداشت مؤلف). || منسوب است به نور که شهری است بین بخارا و سمرقند. (از انساب سمعانی). منسوب به نور که دهی است در بخارا، از آن است حافظ ابوموسی عمران نوری و حسین بن علی نوری. و اما ابوالحسن نوری واعظ منسوب است به نوری که در وعظ وی ظاهر می شد نه به سوی آن ده. (منتهی الارب).

نوری. (اِخ) بهاءالدین (حاجی میرزا...) بن حاجی ملا محمدعلی نوری اصفهانی، معروف به فاضل نوری. از فقهای قرن چهاردهم هجری و از اکابر علمای اصفهان است. گاهگاه شعری می گفته و فاضل تخلص می کرده است، این بیت از اوست:
به طوف کعبه کجایند عاشقان که مگر
چشند لذت دور نگار گردیدن.
وی به سال 1343 هَ. ق. در اصفهان وفات یافت و در تکیه ٔ بابا رکن الدین مدفون گشت. (از ریحانه الادب ج 4 ص 248).

نوری. (اِخ) جواد (حاجی میرزا...) بن حاجی ملا محمدعلی نوری. از فقهای امامیه و از مراجعتقلید شیعیان است. وی گذشته از رساله ٔ علمیه و رساله ٔ استدلالی نماز شب، رسالاتی در طهارت و صلوه و نکاح و تجارت تصنیف کرده است و به سال 1323 هَ. ق. در اصفهان وفات یافته است. (از ریحانه الادب ج 4 ص 249).

نوری. (اِخ)... هروی، مشهور به نوری دندانی. از شاعران و ظریف طبعان قرن دهم هجری است. گویند: دندانش از غایت درازی از لبهایش برآمده بود...از این جهت خود را به دندانی ملقب نمود. او راست:
وصیتی است که بعد از وفات من یاران
کنند لوح مزارم ز هر دو دندانم
سخن چگونه کنم پیش خلق کاین دو لبم
به یکدگر نرسد گر به لب رسد جانم.
(از تذکره ٔ روز روشن ص 852).

نوری. (اِخ) اسماعیل (سید...) بن احمد علوی عقیلی طبری نوری نجفی. از فقهای امامیه ٔ اوایل قرن چهاردهم هجری و از شاگردان حاج میرزا حبیب اﷲ رشتی و حاج میرزا محمدحسین شیرازی است. به سال 1321 هَ. ق. در کاظمین وفات یافت. او راست: 1- اصول الفقه. 2- کفایه الموحدین فی اصول الدین، در سه مجلد. 3- وسیله المعاد فی شرح نجاه العباد. (از ریحانه الادب ج 4 ص 248). و رجوع به اعیان الشیعه ج 12 ص 253 و الذریعه ج 2 ص 203 شود.

نوری. (اِخ) فضل اﷲ (حاجی شیخ...) بن ملا عباس نوری مازندرانی، معروف به شیخ نوری. از فقهای امامیه و از مراجع تقلید اوایل قرن چهاردهم هجری است. وی پس از تحصیل علوم دینی مقیم تهران گشت و در وقایع انقلاب مشروطیت ایران به حمایت و همراهی از محمدعلی شاه قاجار و به مخالفت با طباطبائی و بهبهانی، دو روحانی صاحب نفوذ و مشروطه خواه، قیام کرد و سرانجام پس از فتح تهران گرفتار و در 13 رجب 1327 هَ. ق. به دار کشیده شد و در قم مدفون گشت. از تصانیف اوست: 1- تذکره الغافل و ارشاد الجاهل. 2- صحیفه ٔ مهدویه. (از ریحانه الادب ج 6 ص 263). و رجوع به احسن الودلیه ج 2 ص 91 و تاریخ بیداری ایرانیان بخش 1 و 2 شود.

نوری. (اِخ)... بیگ خان لاهوری. از پارسی گویان قرن دهم هجری هندوستان و از معاصران تقی اوحدی است. او راست:
اظهار مهرِ بی حد من کرد سرکشش
خود بر میان قاتل خود تیغ بسته ام.
(از صبح گلشن ص 560) (از فرهنگ سخنوران).

نوری. (اِخ) از شاعران قرن یازدهم هجری و از معاصران شاه عباس اول صفوی است. او راست:
بر دور رخت خط بود آن هاله کشیده
یا دود دل ماست به خورشید رسیده.
(از صبح گلشن ص 560) (از دانشمندان آذربایجان ص 389) (از فرهنگ سخنوران).

نوری. (اِخ) علی (ملا...) بن ملا جمشید نوری مازندرانی، مشهور و متخلص به نوری. از فقهای امامیه و از شاعران قرن سیزدهم هجری است. پس از تحصیلات مقدماتی در مازندران و قزوین به اصفهان رفت و نزد آقا محمد بیدآبادی تلمذ کرد و با میرزای قمی و سید شفتی و حاجی محمدابراهیم کرباسی مجالست و مکاتبت داشت. وی به سال 1246 هَ. ق. در اصفهان درگذشت و در نجف مدفون گشت. او راست: 1- تفسیر منظوم سوره ٔ توحید. 2- حاشیه بر اسفار ملاصدرا. 3- حاشیه بر شرح فواید شیخ احمد احسائی. 4- حاشیه برشرح شواهد ربوبیه ملاصدرا. 5- حاشیه بر مشاعر ملاصدرا. 6- حجهالاسلام فی رد میزان الحق. از اشعار اوست:
هر آه که بود در دل ما
برقی شد و سوخت حاصل ما
راز دل ما نمی شود فاش
تا لاله نروید از گِل ما.
(از ریحانه الادب ج 4 ص 294).
و رجوع به ریاض العارفین ص 581 و روضات الجنات ص 417 شود.

نوری. (اِخ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، در 5 هزارگزی مشرق جاده ٔ مشهد به زاهدان در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 133 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و خشکبار، شغل مردمش زراعت و گله داری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


مانی

مانی. (اِخ) نام نقاشی بوده مشهوردر زمان اردشیر و بعضی گویند در زمان بهرام شاه بودو بعد از عیسی علیه السلام ظاهر شد و دعوی پیغمبری کرد، و بهرام شاه بن هرمز شاه او را به قتل آورد. (برهان). نام نقاشی است مشهور. ولادت او به بابل در دهی موسوم به مردینو و نام اصلی او «قورنیقوس بن قاتن » و شاگرد قادرون حکیم بوده. دین زردشت و حضرت مسیح را ترکیب نموده و تصرفی در هر دو کرده چون او ظهور کرد اتباع او بسیار شدند و او ادیان سابقه را در یکدیگر آمیخت و کتابی چند تألیف کرد مثل انگلیون و شاپورگان و کنزالاحیاء و سفرالجبابره و مقالات کثیره و خلق را دعوت به خود کرد و مسافرت نمود و در علم نقاشی از نقاشان روم و چین بر سر آمده، آخرالامر در زمان پادشاهی شاپور به ایران آمد و کتاب خود را که در آن صورتهای عجیب بود بنمود و عقاید خود باز گفت. پادشاه دانشمند بود با او به مکالمه در آمد تا سخن بدانجا کشید که روانهای پاک از آسمان نزول کرده و به تنهای تیره می پیوندند. پس از زنان دوری باید کرد و با ایشان نیامیخت تا این راه بسته شود و ارواح پاک در آسمان ها بماند. شاه گفت بدین سخنان که تو گویی گیتی خراب شود. آبادی بهتر است یا خرابی ؟ مانی گفت در خرابی تن آبادی جان است. شاه گفت اگر ترا بکشند در کشتن تو آبادی باشد یا ویرانی ! گفت ویرانی تن و آبادی روان. شاه گفت با تو، به گفت تو کار بکنیم و چنین کردند و او را بکشتند و از دروازه ٔ شهر شاپور بیاویختند ولیکن پیروان او بسیار بماندند و ایشان را مانویه گویند... و معنی این اسم به پارسی دعا گونه ای است، یعنی بمان. (انجمن آرا) (آنندراج). ولادت اوبه بابل در قریه ای به نام مردینو از نهر کوثی بوده است. او راست: شاپورگان، کنزالاحیاء، سفرالاسفار، سفرالجبابره، انجیل مانی و مقالات بسیار دیگر. (آثار الباقیه ص 208، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانی بن فتق (فاتق) بن بابک بن ابی برزام از حسکانیه و نام مادر او «میس » یا «اوتاخیم » و یا مریم از اولاد اشکانیان بود. در زمان شاپوربن اردشیر ظهور کرد. شاپور نخست دین او بپذیرفت و سپس بازگشت و به اخراج و تبعید مانی فرمان داد و پسر شاپور، هرمز آنگاه که به سلطنت رسید مانی را بازگردانید و نوازش و مهربانی کرد. بهرام اول پسر هرمز او را بکشت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانی از نجبای ایران بود وبنا بر روایات، مادرش از خاندان شاهان اشکانی بوده است و پدر مانی فاتک [پاتک] از مردم همدان بود که به بابل مهاجرت کرد و در قریه ای در ولایت «مسن » مسکن گزید و با فرقه ٔ مغتسله که یکی از فرق گنوسی است ودر آن زمان در نواحی بین فرات و دجله ساکن بود معاشرت داشت. در اینجا مانی بسال 216 و یا 217م. متولد شد و در کودکی آیین مغتسله گرفته ولی بعد، چون از ادیان زمان خود مانند زرتشتی و مسیحی و آیینهای گنوسی مخصوصاً مسلک ابن دیصان و مرقیون مطلع گشت، منکر مذهب مغتسله گردید. مانی چند بار مکاشفاتی یافت و فرشته ای اسرار جهان را بدو عرضه کرد. پس به دعوت پرداخت و خود را «فارقلیط» که مسیح ظهور او را خبر داده بود، معرفی کرد. مانی گوید: «در هر زمانی پیامبران، حکمت وحقیقت را از جانب خدا بر مردم عرضه کرده اند گاهی درهندوستان بوسیله ٔ پیغامبری موسوم به بودا و زمانی در ایران بوسیله ٔ زرتشت و هنگامی در مغرب زمین بواسطه ٔ عیسی، عاقبت من که مانی پیامبر خدای حق هستم، مأمور نشر حقایق در سرزمین بابل شدم » و هم در سرودی که به زبان پهلوی سروده گوید: «من از بابل زمین آمده ام تا ندای دعوت در همه ٔ زمین بپراگنم ». مانی در باب مبداء خلقت گوید: «در آغاز دو اصل اصیل وجود داشته: نیک و بد، نخستین پدر عظمت یا «سروشاو» بود که گاه او را به نام زروان میخوانند، و او در پنج موجود تجلی می کند که به منزله ٔ واسطه های بین آفریدگار و آفریدگان و در حکم پنج اقنوم پدرند، این چنین: ادراک، عقل، فکر، تأمل، اراده. خدای تاریکی هم پنج عنصر ظلمانی دارد که بر روی یکدگر قرار دارند، این چنین: دخان یا مه، آتش مخرب، باد مهلک، آب گل آلود، ظلمات. مانی به تبع زرتشتیان گوید: قلمرو این دو آفریدگار از جانبی به هم پیوسته و از سه سوی دیگر بی نهایت است. پادشاه تاریکی چون روشنایی را دید با همه ٔ نیروی خویش بدوحمله برد. پدر عظمت برای دفاع از مملکت خود، نخستین مخلوق را بیافرید. وی ام الحیاه یا مادر زندگان را -که گاهی «رام راتوکه » نامند - بخواند، و او انسان نخستین را - که گاهی او هرمزد یا اورمزد می نامید - بطلبید (پدر عظمت و مادر زندگان و انسان نخستین تثلیث اول را تشکیل دهند). پس انسان نخستین پنج فرزند بیافرید که پنج عنصر نورانی دربرابر عناصر ظلمانی هستند، این چنین: اثیر صافی، نسیم، روشنایی، آب و آتش تطهیرکننده که آنان را به نام پنج مهرسپند یاد کرده اند. آنگاه انسان نخستین آن پنج عنصر را چون زره بر تن راست کرد و به نبرد پادشاه ظلمات - که او نیز پنج عنصر تاریک را بر خود بسته بود - شد چون انسان نخستین دشمن را زورمند دید، عناصر نورانی خویش را بدو واگذاشت تا ببلعد. پنج عنصر نورانی با پنج عنصر ظلمانی آمیخته و این عناصر خمسه ٔ فعلی را که صفات خیر و شر در آنها آمیخته است بوجود آورد. پس از آن انسان نخستین که خسته و رنجور بود، هفت بار پدر را به یاری خود خواند. پدر برای نجات او به آفرینش دیگر پرداخت. دوست روشنایی یا نریسف پدیدار آمد و او «بان » اعظم را پدید آورد و وی نیز روح زنده را پدید ساخت (تثلیت دوم). روح زنده پنج فرزند بیافرید، این چنین: زینت شکوه، پادشاه شرافت، انسان نورانی، پادشاه افتخار، حامل (امفرس). پس به اتفاق پنج فرزند خود به طبقات ظلمت فرو رفت و فریادی چون شمشیر برنده برکشید و انسان نخستین را نجات داد. بعد روح زنده فرزندان خود را فرمان داد که ارکان دولت ظلمت را بکشند و پوست برکنند و مادر حیات از پوست آنان آسمان را بساخت و جسد ایشان را بر زمین تاریکی در سرزمین ظلمات افکند و از گوشت آنها خاک را بیافرید. کوهها از استخوان آنها ساخته شد. عالم که از اجساد پلید دیوان ساخته شده، شامل ده فلک و هشت زمین است، و هر فلک را دوازده دروازه است.بعد روح زنده هیآت فریبنده ٔ خود را به فرزندان ظلمات نشان داده در آنها هوسهای شهوانی برمی انگیزد. به این تدبیر قسمتی از نوری را که بلعیده اند، رها می کنند. از این ذرات نور، آفتاب و ماه و ستارگان را می آفریند. پس آنگاه هوا و آب و آتش که چرخهای سه گانه اند خلق شده، و پادشاه افتخار آنها را بر فراز زمین وا می دارد تا نگذارند زهر ارکان ظلمت بر مساکن موجودات زنده فرو ریزد. پدر برای اینکه کاملاً وسایل محافظت فراهم آید، پیامبر را که سومین رسول نیز نامند بیافرید (این پیامبر را گاهی خدای عالم نور [روشن شهر یزد]و گاه بنا بر لغت شمالی نریسه و به زبان سغدی ایزد میثره گفته اند). با آفریدن این رسول سلسله ٔ ایزدان هفتگانه تکمیل شد. عقاید مانویان راجع به تکوین عالم و عمر عالم و وجود حکمت عملیه مفصل است. شاهپور ساسانی نسبت به مانویان مساعدت کرد و به همین جهت مانی یکی از کتب عمده ٔ خود را به نام شاهپورگان خوانده است. هرمزد اول هم مانی رابه چشم احترام می نگریسته است، اما وهرام (بهرام) اول برادر هرمزد اول که پادشاهی عشرت طلب و سست عنصر بود، مانی را به دست روحانیان زرتشتی واگذاشت و به قول یعقوبی مجلس مباحثه ٔ عمومیی تشکیل شد و مانی با موبدان موبد به گفتگو پرداخت و شکی نیست که او را مجاب و محکوم کردند و به عنوان خروج از دین، به زندان افکندند و چندان عذاب دادند تا بدرود جهان گفت. سال وفات مانی 276 یا 277م. است. مانی مخترع خط جدیدی هم بوده دارای حروف مصوته، که کتب مانویان پارتی زبان و پارسیک زبان و سغدی زبان و غیره به آن خط که مشتق ازسریانی و ساده تر از آن است، نوشته شده. مانی شش کتاب نوشته و منشورهای بسیار به اصحاب و پیروان خود و شاید دیگران هم فرستاده که اسامی عده ای از آنها در ضمن فهرست 76 رساله ٔ مانی و اصحاب او در کتاب الفهرست ابن الندیم به مارسیده است. پنج کتاب را به زبان آرامی شرقی (که مانی در سرزمین آنان بزرگ شده بود) نوشته و یک کتاب هم به نام شاهپورگان به پارسیک یعنی زبان جنوب غربی ایران نگاشته که بیشتر مندرجات آن راجع به معاد بوده است. یکی از کتب مانی معروف به سفرالجبابره است که قطعاتی از آن به زبانهای ایرانی بدست آمده و در زبان ایرانی به اسم کتاب «کَوان » خوانده می شد که جمع «کو» و مشتق از لغت اوستایی «کَوی » است که در زمان ساسانیان به معنی جبار استعمال می شده است، دیگر کنزالاحیاء، سفرالاسرار، فرقماطیا که در مآخذ ایرانی ظاهراً «بُنگاهیک » و در لاتینی شاید همان «اپیستولا فوندامنتا» معروف است. دیگر انجیل زنده یا انجیل مانی را باید یاد کرد، این کتاب که قطعاتی از آن در آثار تورفان بدست آمده بر21 قسمت مطابق 22 حرف تهجی آرامی بنا شده بوده است، و ظاهراً یکجلد آلبوم تصاویر که مبین و نشان دهنده ٔمطالب کتاب بوده و در یونانی «ایقون » و در زبان پارتی «اردهنگ » و در پارسیک «ارتنگ » و در قبطی «ایقونس »و در کتب مانوی چینی «تصویر دو اصل بزرگ » نامیده می شد، ضمیمه ٔ آن بوده است. (حاشیه ٔ برهان چ معین): مردمان خاچو [به چین] دین مانی دارند. (حدود العالم). مردمان ساچو [به چین] بی آزارند و دین مانی دارند. (حدود العالم). و بیشترین از ایشان [از مردم چین] دین مانی دارند، ملک ایشان شمنی است. (حدود العالم). مانی را به شهر رامهر که شهرکی است [به خوزستان] برلب رود نهاده، کشتند. (حدود العالم).
بدان چرب دستی رسیده به کام
یکی پرمنش مرد «مانی » بنام.
فردوسی.
فروماند مانی زگفتار اوی
بپژمرد شاداب بازار اوی.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2064).
فروماند مانی میان سخن
ز گفتار موبد ز دین کهن.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2063).
شاپور ذوالاکتاف است اکناف هدایت را
مانی ضلالت را بر دار کشد عدلش.
خاقانی.
شنیدم که مانی به صورتگری
ز ری سوی چین شد به پیغمبری.
نظامی.
ز نقاشی به مانی مژده داده
به رسامی در اقلیدس گشاده.
نظامی.
به تیشه صورت شیرین بر آن سنگ
چنان برزد که مانی نقش ارژنگ.
نظامی.
گرچه از انگشت مانی برنیاید چون تو نقش
هردم انگشتی نهد بر نقش مانی روی تو.
سعدی.
اگر باور نمی داری رو از صورتگر چین پرس
که مانی نسخه می خواهد زنوک کلک مشکینم.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 245).
و رجوع به کتاب مانی و دین او از تقی زاده و ایران در زمان ساسانیان ترجمه ٔ رشید یاسمی صص 117- 135 و تاریخ یعقوبی ترجمه ٔ محمد ابراهیم آیتی ج 1 صص 195-197 و الفهرست ابن الندیم و مجله ٔ یغما سال چهارم شماره ٔ ششم و سبک شناسی ج 1 ص 10، 11، 12، 18، 41، 107 و الفهرست ابن الندیم و الملل و النحل شهرستانی ج 2 ص 72 شود.
- دعوت خانه ٔ مانی، نگارخانه ٔ مانی:
هوا از صورت هریک چو دعوت خانه ٔ مانی
زمین از سایه ٔ هریک چو صنعت خانه ٔ آزر.
خاقانی.
- کارنامه ٔ مانی، ارتنگ. ارژنگ:
نگاه کن که به نوروز چون شده است جهان
چو کارنامه ٔ مانی در آبگون قرطاس.
منوچهری.
- نامه ٔ مانی، ارتنگ:
یکی چون چتر زنگاری، دوم چون سبز عماری
سیم چون قامت حوری، چهارم نامه ٔ مانی.
منوچهری.
و رجوع به ارتنگ شود.

معادل ابجد

مانی نوری

367

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری