معنی مام

مام
معادل ابجد

مام در معادل ابجد

مام
  • 81
حل جدول

مام در حل جدول

  • مادر میهن
  • مادر وطن
  • مادر وطن، مادر میهن
مترادف و متضاد زبان فارسی

مام در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • ام، مادر، مامان، ننه، والده،

    (متضاد) اب، پدر
فرهنگ معین

مام در فرهنگ معین

لغت نامه دهخدا

مام در لغت نامه دهخدا

  • مام. (اِ) مادر را گویند و به عربی والده و ام خوانند. (برهان). مادر. (آنندراج). مادر و ام و والده. (ناظم الاطباء). لیتوانی، موما، مه مه (مادر). اسلاوی کلیسیایی، مه مه (ماما). وخی، موم. سریکلی، مام (مادر بزرگ). افغانی، مامی (عمه، خاله). یونانی، مه مه (ماما، مادر بزرگ) لاتینی، مموله، مه مه (ماما، مادر بزرگ). آلمانی عالی قدیم، موما، موئوما (عمه، خاله). پازند، مام (مادر). و با ماما و مامی مقایسه شود. (حاشیه ٔ برهان چ معین). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مام در فرهنگ عمید

فارسی به انگلیسی

مام در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

مام در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

مام در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به آلمانی

مام در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید