معنی مالوف

فرهنگ فارسی هوشیار

مالوف

آشنا، آموخته، انس گرفته و مانوس آمخته خو گران (اسم) الفت گرفته مانوس انس گرفته خوگر: وزن رباعیات مالوف طباع است و متداول خاص و عام. . . یا وطن مالوف. محل و شهری که شخص بدان انس گرفته ودر آنجانشو ونما یافته.


مالوفه

مالوفه در فارسی مونث مالوف بنگرید به مالوف (اسم) مونث مالوف.

فرهنگ عمید

مالوف

الفت‌گرفته، خو‌گرفته،

حل جدول

مالوف

خو گرفته، آشنا، اخت


مورد دلبستگی

مالوف


الفت گرفته

مالوف

مترادف و متضاد زبان فارسی

مالوف

آشنا، آمخته، اخت، خوگر، خوگرفته، معمول، دمخور، عادت‌گرفته، مانوس، همدم،
(متضاد) نامالوف، نامانوس

عربی به فارسی

مالوف

عادی , مرسوم , اشنا , وارد در , مانوس , خودی , خودمانی , معتاد , شخص داءم الخمر , همیشگی

فارسی به عربی

وارد در

مالوف


اشنا

مالوف، معرفه


مانوس

مالوف


شخص داءم الخمر

مالوف


خودی

عارف، قریب، مالوف


مرسوم

عادی، مالوف

انگلیسی به فارسی

kith

وطن مالوف

معادل ابجد

مالوف

157

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری