معنی مالدار

لغت نامه دهخدا

مالدار

مالدار. (نف مرکب) صاحب مال و دولتمند. (آنندراج). غنی و پولدار و متمول و مالک و صاحب مال. (ناظم الاطباء). مال دارنده. دارای مال. ثروتمند. غنی. توانگر. دارا. صاحب ثروت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
یکی مایه ور مالدار ایدر است
که گنجش ز گنج تو افزون تر است.
فردوسی.
مالداران توانگر کیسه ٔ درویش دل
در جفا درویش را از غم توانگر کرده اند.
سنائی.
من مفلسم و تو مالداری
من خالیم و تو خالداری.
نظامی.
مالداری را شنیدم که به بخل اندر چنان مشهور بود که حاتم طائی در کرم. (گلستان چ قریب ص 109). || مالک ستور و حشم. صاحب مواشی. آنکه گاو و گوسفند و خر و استر و امثال آن دارد. صاحب چارپایان. آنکه رمه و گله و ایلخی دارد برای فروش یا اجاره یا فایده های دیگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خرکچی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


میرشاه مالدار

میرشاه مالدار. (اِخ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل، واقع در 9 هزارگزی باختربنجار با 251 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

فارسی به انگلیسی

گویش مازندرانی

مالدار

کسی که صاحب گله ی گاو یا گوسفند باشد، سرمایه دار

فرهنگ فارسی هوشیار

مالدار

صاحب مال و دولتمند، متمول، ثروتمند


مال ور

مالدار.

مترادف و متضاد زبان فارسی

مال‌دار، مالدار

توانگر، ثروتمند، دولتمند، محتشم، صاحب‌مکنت، غنی، متمول، دواب‌دار، گله‌دار،
(متضاد) فقیر، مستمند، نیازمند

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

مالدار

276

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری