معادل ابجد
مال در معادل ابجد
مال
- 71
حل جدول
مال در حل جدول
- دارایی، ثروت، چارپا
فرهنگ معین
مال در فرهنگ معین
- [ع.] (اِ.) دارایی، ثروت. ج. اموال.
لغت نامه دهخدا
مال در لغت نامه دهخدا
- مال. (ع اِ) خواسته. (ترجمان القرآن) (دهار). خواسته و آنچه در ملک کسی باشد. ج، اموال. (منتهی الارب) (آنندراج). هر چیز که در تملک کسی باشد. (از اقرب الموارد). هر آنچه در تصرف و در ید کسی باشد. خواسته و ثروت و دولت و توانگری. زر و ملک. (ناظم الاطباء). آنچه که در ملک کسی باشد. آنچه ارزش مبادله داشته باشد. خواسته. (فرهنگ فارسی معین). عَرَض. دارایی. هستی. تمول. ثروت. غنا. مکنت. چیز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): یوم لاینفع مال ولابنون. توضیح بیشتر ...
- مال. (حامص) در بعضی ترکیبات به معنی مالیدن آید: گوشمال. خاکمال. (فرهنگ فارسی معین). || (نف) مشتق از مالیدن به معنی مالنده و لمس کننده و ساینده و همیشه بطور ترکیب استعمال می شود مانند دستمال و رومال یعنی جامه ای که بر دست و روی می مالند و دست و روی را بدان پاک می کنند. (ناظم الاطباء). در برخی ترکیبات به معنی مالنده آید: خشت مال. نمد مال. (فرهنگ فارسی معین). مخفف مالنده: خشت مال. دست مال. دشمن مال. رومال. ریش مال. توضیح بیشتر ...
- مال. [مال ل] (ع ص) رجل مال، بستوه آمده. (منتهی الارب). رجل مال، مرد بستوه آمده. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
مال در فرهنگ عمید
-
مالیدن
مالنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خشتمال، نمدمال،
مالیده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پایمال،. توضیح بیشتر ...
-
دارایی،
آنچه در ملک شخص باشد،
چهارپای بارکش مانند اسب، استر، الاغ و مانند آن،
[مجاز] در خور توجه و دندانگیر،
[قدیمی] مالیات، خراج،
* مال جامد: زر و سیم، مال صامت،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
مال در فارسی به انگلیسی
- Goods, Mammon, Of, Property, Silver, Substance, To, Wealth, Commodity. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی
مال در فارسی به ترکی
فارسی به عربی
مال در فارسی به عربی
- ثروات، ثروه، ل
عربی به فارسی
مال در عربی به فارسی
- پول , اسکناس , سکه , مسکوک , ثروت
ترکی به فارسی
مال در ترکی به فارسی
- مال، کالا
گویش مازندرانی
مال در گویش مازندرانی
- نشانه رفتن چیزی، دام اهلی، مالنده اثر، سرمایه
فرهنگ فارسی هوشیار
مال در فرهنگ فارسی هوشیار
- خواسته و آنچه که در ملک کسی باشد، ثروت و دولت و توانگری، هستی، تمول، غنا. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد
مال در فرهنگ فارسی آزاد
- مال، دارائی از پول و اشیاء قیمتی. ، انعام و مَواشی و ضِیاع و عِقار (جمع: اَموال)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی
مال در فارسی به آلمانی
- Als, Denn, Für, Glück (n), Reichtum [noun], Seit, Zu
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید