معنی مار

مار
معادل ابجد

مار در معادل ابجد

مار
  • 241
حل جدول

مار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مار در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اژدر، اژدها، افعی، ثعبان، دیومار، حیه، مادر،
    (متضاد) عقرب، پدر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

مار در فرهنگ معین

  • [سر. ] (اِ. ) عنوانی است که در اول اسامی قدیسان آورند؛ مانند: ماربطرس. مار یعقوب. توضیح بیشتر ...
  • (رّ) [ع.] مرور کننده، گذرنده.
  • (اِ. ) جانوری است از راسته خزندگان با بدنی استوانه ای شکل و نرم که روی زمین می خزد و انواع مختلف دارد اعم از سمی یا غیرسمی. ، ~ ِ خوش خط و خال کنایه از: شخص حیله گر و نادرست. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

مار در لغت نامه دهخدا

  • مار. (اِ) معروف است که به زبان عربی حیه گویند. (برهان). حیه. (ترجمان القرآن). حیوانی دراز و خزنده و بی دست و پای که به تازی حیه گویند. ج، ماران. (ناظم الاطباء). پهلوی «مار»، سانسکریت، «ماره »، این کلمه ٔ سانسکریت بمعنی میراننده و کشنده است، بنابراین با کلمه ٔ اوستائی «مئریا» بمعنی زیانکار و تباه کننده یکی است، از مصدر «مر» اوستائی و پارسی باستان بمعنی مردن. کردی، «مار». جانوری از خزندگان دارای بدنی دراز و قابل انعطاف، بدون دست و پا بیشتر آنها مولد زهرهای کشنده اند و تعداد دنده های آنها بسیار است ولی جناق ندارند. توضیح بیشتر ...
  • مار. (اِ) مخفف مادر که والده باشد. (آنندراج) (برهان). مخفف مادر. (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری). مادر در لهجه ٔ طبری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مخفف مادر و در لهجه ٔ شوشتر بجای مادر مار گویند. (یادداشت ایضاً). گیلکی، «مَر» (مادر). لری، اطراف بروجرد، «مار». در سلطان آباد اراک، «مار». (از حاشیه ٔ برهان چ معین).
    - امثال:
    ماران کنند رودان کشند، نتیجه ٔ اعمال مادران را فرزندان بینند. (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1384). توضیح بیشتر ...
  • مار. (اِ) دفتر و حساب و محاسبه. (برهان). بمعنی حساب نیز آمده که آن را آواره و آماره و ماره نیز گویند. (آنندراج). حساب بود و آن را اماره و آمار و ماره نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). محاسبه و دفتر حساب. (ناظم الاطباء). || (ص) حساب کننده و محاسب. (برهان) (از ناظم الاطباء). || بیمار و مریض و معلول را گویند چه بیمارستان را «مارستان » هم گفته اند. (برهان). بمعنی بیمار است و بیمارستان رامارستان خوانند. (آنندراج). بیمار و مریض بود و بیمارستان را که دارالشفا باشد مارستان خوانند. توضیح بیشتر ...
  • مار. (فعل نهی) مخفف میار است که نهی و منع از آوردن باشد. (از برهان). کلمه ٔ امر یعنی «میار». (ناظم الاطباء):
    آنچه نخواهی که من به پیش تو آرم
    پیش من از قول و فعل خویش چنان مار.
    ناصرخسرو (از آنندراج).
    مرد را چون نبود جز که جفا پیشه
    مارش انگار نه مردم، سوی ما مارش.
    ناصرخسرو.
    مکر تو ای روزگار پیدا شد
    نیز دگر مکر پیش مار مرا.
    ناصرخسرو (دیوان ص 11). توضیح بیشتر ...
  • مار. (سریانی، ص، اِ) کلمه ٔ سریانی است و معنی آن سید است، گویند «مار فلان » یعنی «سید فلان » و بیشتر در مورد قدیسین بکار برند و گاهی هم در مورد اسقف ها و بطارکه استعمال کنند. مؤنث آن «مُرت » است و ماری عبارت از «مار»+«ی » متکلم وحده است یعنی «سرور من ». (از اقرب الموارد). کلمه ٔ سریانی است که در اول اسامی قدیسان آورند مانند «مار پطرس » بجای «سن پیر». (از دزی ج 2 ص 564). کلمه ٔ سریانی بمعنی سید و مولی مانند مار سرجیس، مار یوحنا و غیره. توضیح بیشتر ...
  • مار. (اِ) حکام و امرای غرجستان را گویند همچنانکه پادشاه آنجا را شار خوانند. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری):
    درین دیار بهنگام شار و چندین مار
    پلنگ وار نمودند غرجگان عصیان.
    فرخی (از آنندراج).
    شور و مورند حسودانش اگرچه گه لاف
    شار و مارند و نفر با نفر آمیخته اند.
    خاقانی (دیوان چ سجادی ص 120). توضیح بیشتر ...
  • مار. [مارر] (ع ص) گذرنده و در گذرنده. (ناظم الاطباء). رونده. (آنندراج). توضیح بیشتر ...
  • مار. (اِخ) دهی از دهستان «برزاوند» شهرستان اردستان است که 168 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مار در فرهنگ عمید

  • (زیست‌شناسی) خزنده‌ای با بدن دراز، باریک، و پوشیده از پولک و بدون دست‌وپا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد،
    (نجوم) از صورت‌های فلکی در نیمکرۀ شمالی،
    * مار خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] رنج و سختی بردن، غصه خوردن: لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار می‌خوری (سلمان ساوجی: لغت‌نامه: مار خوردن)،
    * مار زنگی: (زیست‌شناسی) نوعی مار زهردار و زردرنگ که بیشتر در امریکای شمالی پیدا می‌شود. توضیح بیشتر ...
  • مادر
  • رونده و گذرنده،
فارسی به انگلیسی

مار در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

مار در فارسی به عربی

  • افعی، ثعبان، دوده
تعبیر خواب

مار در تعبیر خواب

  • دیدن مار درخواب ده وجه است.
    اول: دشمن پنهان.
    دوم: زندگانی.
    سوم: سلامتی
    چهارم: پادشاهی.
    پنجم: سپه سالاری.
    ششم: دولت.
    هفتم: زن.
    هشتم: مراد.
    نهم: پسر.
    دهم: سیلاب (سیل). - امام جعفر صادق علیه السلام. توضیح بیشتر ...
  • دیدن مار به خواب، دلیل دشمنی پنهان بود. اگر مار را در خانه بیند، دلیل دشمنی خانگی بود. اگر در صحرا بیند دشمنی بیگانه است. اگر بیند که با مار جنگ کرد، دلیل است با دشمن خصومت کند. اگر بیند که مار بر وی خیره شد، دلیل است که دشمن بر وی غالب گردد. اگر خود را خیره بیند دشمن را قهر کند. اگر بیند که گوشت مار خورد، دلیل شاهی است. اگر بیند که مار به دو پاره کرد، دلیل است که مال دشمن خورد. اگر بیند که ماری مرده، دلیل که آفتی از وی رفع شود. توضیح بیشتر ...
  • دیدن مار در خواب، ممکن است بر عداوت زن و فرزندان با فرد بیننده خواب دلالت داشته باشد و ممکن است بر همسایهای حسود و شرور دلالت کند. مار در خواب بر دشمنی ثروتمند دلالت دارد. اگر کسی در خواب ببیند که ماری را به خانهاش آورد، دشمنش او را فریب میدهد و اگر مار را کشت، بر دشمنش غلبه خواهد کرد. اگر کسی ببیند که ماری را بر بستر خوابش کشت، زنش خواهد مُرد. اگر ببیند که خانهاش پر از مار شده است و او از آنها ترسی ندارد، دشمنان او از مسلمانان و هوس بازان وارد خانه او میشوند. توضیح بیشتر ...
  • اگر بیند که ماری سفید بگرفت، دلیل بزرگی بود. اگر بیند که مار از وی بگریخت، دلیل ضعفِ دشمن است. اگر ماران سیاه بیند، دلیل است دشمن بسیار بود. اگر مار را سبز بیند، دلیل است که دشمن او زاهد و صالح بود. اگر زرد بیند، دلیل است دشمن او بیمارگونه بود. اگر مار را سرخ بیند، دلیل است دشمن او معاشر است. اگر بیند که ماران بسیار پیش او جمع شدند، دلیل است خویشان دشمن او باشند. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی. توضیح بیشتر ...
  • اگر کسی بیند که از سوراخ دهان یا بینی یا گوش یا ذکر یا مقعد او ماری بیرون آمد، دلیل که فرزند دشمن او است. اگر بیند که مار را بگرفت و گزندی به وی نرسید، دلیل است که بزرگی یابد و بر دشمن غالب شود و مقصودش حاصل شود. - جابر مغربی. توضیح بیشتر ...
  • مار، خطر یا دشمن خانگی است. خطری که بدون اطلاع قبلی و بی آنکه انتظارش را داشته باشید و حدس بزنید چه می شود و چه کسی در کمین شماست به سراغتان می آید و دشمنی است زیبا و قشنگ و خوش نقش و نگار و دل فریب که که زیر سر یا در خانه شما هست و از وجودش بی اطلاع عید اما این دشمن اگر فرصت بیابد نیش زهر آلود خودش را در تن شما فرو می برد. برخی نوشته اند، مار ثروت است و دارائی نهفته و موجود که در این مورد نیز شما از وجودش بی خبرید. توضیح بیشتر ...
  • دیدن مار را در خواب قرض و وام می داند - علامه مجلسی (ره)
  • اگر ببیند تعدادی مار دورش را گرفتند، خویشان و بستگانش با او دشمن هستند. - اسماعیل بن اشعث. توضیح بیشتر ...
  • مار: وجود موانع به هر شکل و نوعی
    مار چند سر: جذبه
    تبدیل به مار شدن: عدم احترام
    گرفتن آن: وسوسه
    اگر نتوان از دست آن فرار کرد: ناامید بودن نسبت به آینده
    نیش خوردن ازمار: از بین رفتن آرامش در خانواده
    ماری که خودرا کش و قوس میدهد: شما با تکیه بر شانستان از یک خطر خواهید جست
    کشتن آن: پیروزی در مقابل دشمن
    مار افعی: اطراف شما پر از آدمهای یاوه گوست
    گرفتن افعی: شما برای مشکلاتتان راه حلی خواهید یافت
    نیش خوردن از افعی: بدبختی
    یوسف نبی علیه السلام می فرماید:
    دیدن مار بلائی باشد که از دشمن به وی رسد که از او شاد شود
    دیدن بیرون آمدن مار از شکم فرزند دشمنی کند
    دیدن گزیدن مار از دشمن گزند رسد
    دیدن مار بزرگ دشمن بزرگ باشد
    تام چت ویندو می گوید:
    مار درخواب، نخست نشانگر غریزه جنسى است و ازسوى دیکر
    ممکن است باعث بروز ریشه دارترین ورضایتبخش ترین رابطه ها
    شود. توضیح بیشتر ...
  • ۱ـ اگر زنی خواب ببیند ماری مرده به او نیش می زند، نشانه آن است که از بدخواهی و شرارت کسی عذاب خواهد کشید.
    ۲ـ دیدن مار، نشانه ابتلا به انواع و اقسام شر و بدی است.
    ۳ـ اگر خواب ببینید مارها در هم می لولند، نشانه آن است که از کشمکش های خود با دیگران نادم و پشیمان خواهید شد.
    ۴ـ کشتن مار در خواب، نشانه آن است که از هر فرصتی برای پیش بردن زندگی خود استفاده خواهید کرد و از پیروزی بر دشمنان لذت خواهید برد.
    ۵ـ اگر خواب ببینید از روی مارها راه می روید، نشانه آن است که از بیماری که گریبانتان را خواهد گرفت هراسان خواهید شد. توضیح بیشتر ...
  • خواب مار: ۱- مشاجره و خیانت ۲- مراقب دشمنان باشید.
    تعداد بسیاری مار: بسیار مراقب دوستان مزدور باشید.
    یک مار در قفس: یک شخص بسیار بد در اطراف شماکمین کرده.
    یک مار را می کشید: بدخواهان خود را شکست خواهید داد.
    خواب یک مارماهی:بهبودی سریع از یک بیماری
    یک مارماهی در دست دارید: یک شانس بزرگ
    یک مارماهی مرده: خواهید توانست از خود دفاع کنید.
    یک مارماهی مرده بدام می اندازید: رنج
    یک مارماهی زنده بدام می اندازید: شما خیلی زرنگ هستید
    تعداد زیادی مارماهی در آب: خیلی زیاد کار میکنید. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

مار در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

مار در فرهنگ فارسی هوشیار

  • رونده گذرنده سریانی تازی گشته سرور (اسم) جانوریست از راسته خزندگان که دارای اندام خارجی (دست و پا) نیست و کمر بندهای اندام نیز از بین رفته دارای بدنی کشیده و طویل است. مار دارای اقسام مختلف است که برخی از آنها سمی و برخی بدون سمند، ظالم ستمکار. -4 موذی آزار رساننده: اگر کشتن مار برما واجب است باتفاق مردمان کشتن کافران برما واجب است بفرمان خداء تعالی پس کافر مارتر از مار است. یا مارآبی. گونه ای مار بدون زهر که در مجاورت رودخانهها و اماکن مرطوب میزید و بدون زهر است و از طعمه های کوچک موجود در آب (ماهیان وقورباغه ها) تغذیه میکند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

مار در فرهنگ فارسی آزاد

  • مار، کلمه سریانی و به معنای سیّد و قدّیس (Saint) است که نصاری برای قدیسین بکار می برند و مُؤنّث آن مرت است و گاهی با ضمیر یاء به صورت ماری برای بزرگان و قدیسین مسیحی می گویند. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

مار در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

مار در فارسی به آلمانی

  • Schlange (f), Wurm (m) [noun]
واژه پیشنهادی

مار در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید