معادل ابجد
مادی در معادل ابجد
مادی
- 55
حل جدول
مادی در حل جدول
- ماتریالیست
مترادف و متضاد زبان فارسی
مادی در مترادف و متضاد زبان فارسی
-
پولپرست، پولدوست، پولکی، مالپرست، مالدوست، خسیس، مقتصد، ممسک، مادهگرا، ماتریالیست، مادیگرا، مادنژاد، عنصری، جرمانی، جرمدار، جسمی، جسمانی، هیولانی،
(متضاد) معنوی، منسوب به ماده. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
مادی در فرهنگ معین
- کسی که منشأ خلقت را ماده و تحولات طبیعی مربوط به آن می داند و قائل به خداوند نیست، (عا. ) مال دوست، پول پرست،. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
مادی در لغت نامه دهخدا
- مادی. (ص نسبی) منسوب به ماد. مربوط به قوم ماد: هنرهای مادی. || از اهل ماد. از مردم ماد. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به ماد (اِخ) شود. توضیح بیشتر ...
- مادی. (اِ) در تداول اصفهانیان، جوی بزرگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجرای آب که از نهری برای زراعت عمومی قری و قصبات جدا کنند. کانال اصلی. || شکاف گونه ای که میانه ٔ بعضی میوه هاست چون زردآلو و هلو و شلیر و مانند آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || بن خربزه و هندوانه که به بته متصل است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). توضیح بیشتر ...
- مادی. [مادْ دی] (ع ص نسبی) منسوب به ماده. چیزی که مربوط به ماده است. امور مادی: نفس. گوهری است چون گوهر مادی که او را صورتی نباشد. (مصنفات بابا افضل، از فرهنگ فارسی معین). || (اصطلاح فلسفی) کسی که ماده را اصل و اساس جهان آفرینش داند. ج، مادیون و مادیین. و رجوع به ماده و مادیون و مادیین شود. || آنچه که مربوط به پول و اقتصاد است. || پول پرست. مقتصد. (فرهنگ فارسی معین). توضیح بیشتر ...
- مادی. (اِخ) دهی از دهستان دربقاضی است که در بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، و 12 هزارگزی جنوب خاوری نیشابور واقع است و 262 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
مادی در فرهنگ عمید
-
از مردم ماد: سرباز مادی،
مربوط به ماد: هنر مادی،
(اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در سرزمین ماد رایج بوده است،. توضیح بیشتر ...
-
تهیهشده از مادّه،
مربوط به مادّه،
پولپرست،
(اسم، صفت) (فلسفه) = ماتریالیست. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژههای فارسی سره
مادی در فرهنگ واژههای فارسی سره
فارسی به انگلیسی
مادی در فارسی به انگلیسی
- Secular, Brook, Corporeal, Creek, Materials, Phenomenal, Physical, Substantial, Tangible. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی
مادی در فارسی به عربی
- دنیوی، طبیعی، طینی، ماده، مادی
عربی به فارسی
مادی در عربی به فارسی
- مادی , ماده گرای
- وابسته به مادیات , مربوط به ماده گرایی
فرهنگ فارسی هوشیار
مادی در فرهنگ فارسی هوشیار
- مادی در فارسی: پارسی تازی گشته ماتکیک (صفت) منسوب به ماده: چیزی که مربوط به ماده است امور مادی: نفس. گوهریست چون گوهرمادی که او را صورتی نباشد. ، آنچه که مربوط به پول و اقتصاد است. -3 کسی که ماده را اصل واساس جهان آفرینش داند جمع: مادیون مادیین. -4 پول پرست مقتصد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد
مادی در فرهنگ فارسی آزاد
- مادِّی، منسوب به ماده، از جنس مادّه، کسی که فقط به مادّه و مادیّات معتقد است،. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
مادی در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
مادی در فارسی به آلمانی
- Weltlich, Weltnah
واژه پیشنهادی
مادی در واژه پیشنهادی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید