معنی ماده مخدر

فارسی به انگلیسی

ماده‌ مخدر

Dope, Drug, Narcotic, Substance

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

مخدر

دواء منوم، مخدر

عربی به فارسی

مخدر

مخدر , مسکن , مربوط به مواد مخدره

لغت نامه دهخدا

مخدر

مخدر. [م ُ دِ / دَ] (ع ص) اسد مخدر؛ شیری که بیشه و جنگل آن را پنهان کرده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

مخدر. [م ُ دَ] (ع ص) پنهان در پس پرده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).

مخدر. [م ُ خ َدْ دَ] (ع ص) بی حس و سست کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || در پرده نشانیده شده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حجاب دار و پنهان و پوشیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم ماده ٔ قبل و تخدیر شود.

مخدر. [م ُ دِ] (ع ص) آنکه خوابیده دست و پای و سست اندام گرداند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی یا چیزی که سست و بی حرکت می کند و موجب خواب رفتگی اعضاء می شود. (ناظم الاطباء). || درآمده ٔ در روز باران. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || مقیم و آرام در خانه و یا در لانه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخدار شود.

معادل ابجد

ماده مخدر

894

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری