معنی ماده مخدر
حل جدول
افیون
ماده مخدر چاى
تیین
تئین
ماده مخدر قهوه
کافیین
نوعى ماده مخدر
قات
ماده مخدر تریاک
نارکوک، کوکنار
ماده مخدر چای
تیین
ماده مخدر توتون
نیکوتین
فارسی به انگلیسی
Dope, Drug, Narcotic, Substance
واژه پیشنهادی
حشیش
فارسی به عربی
دواء منوم، مخدر
عربی به فارسی
مخدر , مسکن , مربوط به مواد مخدره
لغت نامه دهخدا
مخدر. [م ُ دِ / دَ] (ع ص) اسد مخدر؛ شیری که بیشه و جنگل آن را پنهان کرده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
مخدر. [م ُ دَ] (ع ص) پنهان در پس پرده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
مخدر. [م ُ خ َدْ دَ] (ع ص) بی حس و سست کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || در پرده نشانیده شده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حجاب دار و پنهان و پوشیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم ماده ٔ قبل و تخدیر شود.
مخدر. [م ُ دِ] (ع ص) آنکه خوابیده دست و پای و سست اندام گرداند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی یا چیزی که سست و بی حرکت می کند و موجب خواب رفتگی اعضاء می شود. (ناظم الاطباء). || درآمده ٔ در روز باران. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || مقیم و آرام در خانه و یا در لانه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخدار شود.
معادل ابجد
894