معنی ماجرا

ماجرا
معادل ابجد

ماجرا در معادل ابجد

ماجرا
  • 245
حل جدول

ماجرا در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ماجرا در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پیشامد، جریان، حادثه، حکایت، داستان، رخداد، رویداد، سرگذشت، قصه، واقعه، داوری، کشمکش، گفتگو، رنجش، رنجیدگی، گلایه، گله، دعوا، مرافعه، جدال، جر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

ماجرا در فرهنگ معین

  • (جَ) [ع. ماجری] (اِ.) سرگذشت.
لغت نامه دهخدا

ماجرا در لغت نامه دهخدا

  • ماجرا. [ج َ] (ع اِ مرکب) مرکب است از ما و جری صیغه ٔ ماضی، فارسیان بمعنی سرگذشت و قصه و واقعه آرند. (آنندراج). سرگذشت و اتفاق و آنچه گذشته باشد. واقعه و حادثه و عارضه و کیفیت و صورت حال و عرض حال. قصه. (ناظم الاطباء). آنچه گذشته باشد و سرگذشت و احوال زمانه ٔ گذشته. (غیاث). رویداد. ماوقع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قصه و ماجرای حال ایشان دراز است. (فارسنامه ابن البلخی ص 100). و در این وقت که این ماجرا رفت بهرام بیست ساله بود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ماجرا در فرهنگ عمید

  • آنچه واقع شده، آنچه جاری شده، آنچه رخ داده،
    شرح حال،
    حادثه، پیشامد،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

ماجرا در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

ماجرا در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

ماجرا در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

ماجرا در فرهنگ فارسی هوشیار

  • اتفاق، حادثه، عارضه، کیفیت
فارسی به ایتالیایی

ماجرا در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

ماجرا در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه